آموزش مداحی - جلسه مذهبی فرهنگی انصار الرضا (ع) مشهد مقدس

اشعار مداحی- آموزش مداحی و مباحث فرهنگی سیاسی و اجتماعی

آموزش مداحی - جلسه مذهبی فرهنگی انصار الرضا (ع) مشهد مقدس

اشعار مداحی- آموزش مداحی و مباحث فرهنگی سیاسی و اجتماعی

بزم حسین

دلا بزم حسین بن علی دعوت نمی خواهد

اگر خواهی بیا این آمدن منت نمی خواهد

به هنگام عزاداری ریا را دور کن از خود

که اینجا معرفت می خواهد و شهرت نمیخواهد

مگو اشک فلانی حقه بازی هست و نیرنگ است

فضولی تا به کی خاموش شو صحبت نمی خواهد

به زور و پول نتوان هیئتی ها را کنی تطمیع

حیا کن شرم کن بزم عزا قدرت نمی خواهد

هوسبازی مکن تهمت مزن بر عاشق صادق

اگر پاک است دامان کسی تهمت نمی خواهد

اگر خواهی که هیئت را کنی بازیچه دستت

حسین از مردمان بی خرد بیعت نمی خواهد

به کنج خانه خوشزاد است و ذکر یا حسین زیرا

که نوکر نوکر است و مجلس و هیئت نمی خواهد

یا علی

با عشق علی(ع) عقل وشعورم بدهند

بانام علی(ع) ز پل عبورم بدهند

چون شیعه مرتضی علی(ع) هستم من

در سفره فاطمه (س) حضورم بدهند

یا امام رضا

محبوب رضاست هر که دل ریش تر است

از کعبه صفای این حرم بیشتر است

اینجاست طبیبی که ندارد نوبت

هر دل که شکسته تر بود پیش تر است.

یاعلی

جز پای علی تا ابدالدهر ردی نیست

تکیه به علی کن که به جز او مددی نیست

رستم که از او دم زده فردوسی طوسی

در پیش علی رستم دستان عددی نیست

یازهرا

از بارقه عشق چنان سوخته ام

کز سوختنم عاشقی آموخته ام

نامردم اگر منت مردم بکشم

من دیده به زهرا و علی دوخته ام

یا مهدی

عمریست که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر ماست که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم

تاج گل (یا علی مولا)

یک قبله دارند عاشقان آنهم علی المرتضاست

یک شمع دارند عارفان آنهم علی المرتضاست

یک جلوه دارد این جهان آنهم علی المرتضاست

یک روح دارد شیعیان آنهم علی المرتضاست

یک راه دارد رهروان آنهم علی المرتضاست

                                 یک نابغه دارد زمان آنهم علی المرتضاست

قدسی شجر نیکو ثمر والا گهر صاحب نظر

فرخنده فر بهجت اثر احمد سیر قرص قمر

هم دادور هم داد گر قدرت قدر فخر بشر

هم نامور هم تاجور هم صاحب تیغ دو سر

بر خرمن هر خیره سر ریزد ز تیغ خود شرر

                                 یک یل فقط دارد یلان آنهم علی المرتضاست

شمس الضحی بدر الدجی میر هدی نور خدا

هم مقتدا هم رهنما هم ابتدا هم انتها

هم دلربا هم دل گشا خیبر گشا مشکل گشا

هم بی ریا هم با صفا هم با حیا هم با وفا

هم کیمیا رمز دوا سر شفا راز بقا

                                 یک راز دارد قدسیان  آنهم علی المرتضاست

 هم با حسب هم با نسب هم بوالعجب کنز ادب

هم منتخب هم منتصب هم منتجب محبوب رب

دور از طرب در تاب و تب صدها دعا در زیر لب

فیض رجب فخر عرب با ذکر رب هر نیمه شب

بهر یتیمان عرب او می برد نان رطب

                                 یک یار دارد بیکسان آنهم علی المرتضاست

لشکر از او سنگر از او خیبر ازو کشور ازو

محشر ازو کیفر ازو باور ازو داور ازو

زمزم ازو تسنیم ازو کوثر ازو ساغر ازو

مسجد ازو محراب ازو طاعت ازو منبر ازو

بوی خوش گلزارها مجمر ازو عنبر ازو

                                 یک تاج گل دارد شهان  آنهم علی المرتضاست

بی مثل در روی زمین پیرایه عرش برین

شاگرد ختم المرسلین استاد بر روح الامین

بنت اسد را نازنین ناز آفرین راز آفرین

عزمش متین و آهنین حصن حصین یعصوب دین

شد قبله اهل یقین مولا امیرالمومنین

                                 یک میر دارد مومنان آنهم علی المرتضاست

سیر الی الله راه او روشن دل آگاه او

قرآن کتاب الله او ایمان تجلی گاه او

خندق نمایشگاه او بنگر به عز و جاه او

کعبه ولادتگاه او مسجد شهادتگاه او

عشاق خاطرخواه او شاگرد دانشگاه او

                                  یک پیر دارد ملک جان آنهم علی المرتضاست

او قاسم النار است وبس حق را طرفدار است وبس

او محرم یار است وبس آگه ز اسرار است وبس

تنها علمدار است وبس سالار و یردار است وبس

او خصم اشرار است وبس او مرد پیکار است وبس

مظلوم ادوار است و بس محروم اعصار است و بسگ

                                یک سرو دارد بوستان آنهم علی المرتضاست

نام علی پیرایه ام حب علی سرمایه ام

من تاجری بی مایه ام با عترشیان هم پایه ام

ای خاکیان افلاکیان من با علی همسایه ام

                                «خوشزاد» دارد یک نشان آنهم علی المرتضاست

 

 

شیعه

گفتگو با عاشقان عشق است عشق

حرف اول در جهان عشق است عشق

سینه ام تنگ است از دل تنگیم

می دهد آزار بی فرهنگیم

عشق فرهنگ نبوغ عالم است

عشق الفاظ لسان آدم است

عشق یعنی سوختن یعنی جنون

عشق یعنی جوشش رگ های خون

عشق هایی که ریایی گشته اند

ضد آیین خدایی گشته اند

عاشقانی که ولایی گشته اند

در خط مولا خدایی گشته اند

عاشقانی که زخم جوشیده اند

از خم عشق علی نوشیده اند

شیعه باید اگر آماده اید

شیعه باید شد اگر آزاده اید

شیعه باید شد نه اهل ننگ وعار

شیعه را هرگز مخوان بی بندو بار

قدرت ما در تجمع بودن است

عزت ما در تشیع بودن است

تا علی بر کل عالم حاکم است

مکتب یکتا پرستی قائم است

شیعه بودن صدق در گفتار هاست

انعکاس بهترین رفتارهاست

شیعه بودن حقه و نیرنگ نیست

شیعه هرگز ده دل و ده رنگ نیست

شیعه یک اصل است نی فرضیه است

شیعه بودن شیوه مرضیه است

شیعه غیرتمند و عالی فطرت است

شیعه دارای شئون عزت است

شیعه یک دم غافل از الله نیست

شیعه تا دارد علی گمراه نیست

شیعه بر درگاه حق رو کرده است

شیعه با عشق علی خو کرده است

شیعه کی سرپیچی از دین می کند

شیعه کی بر خلق توهین می کند

شیعه یعنی دور از سر در گمی

شیعه یعنی جایگاه مردمی

شیعه یعنی پنجره بر سوی نور

شیعه یعنی هوشیاری در امور

شیعه بودن نه سیاست بازی است

شیعه تنها مکتب خود سازی است

شیعه دستورالعمل در مذهب است

شیعه احیا علوم مکتب است

شیعه بودن حرف حق بشنفتن است

یا علی و یا محمد گفتن است

شیعه یعنی حفظ ارزشهای دین

قدردانی از امیرالمومنین

شیعه یعنی نظم یعنی ضابطه

شیعه یعنی با خدا در رابطه

شیعه یعنی پیرو پاکان حق

شیعه یعنی در صف مردان حق

شیعه یعنی خنده گل در نسیم

شیعه یعنی صافی اشک یتیم

شیعه یعنی در سرش فکر علی

شیعه یعنی در لبش ذکر علی

شیعه یعنی اهل قانون و کتاب

شیعه یعنی منطق و حرف حساب

شیعه یعنی با حقایق آشنا

تکیه بر مولا توکل بر خدا

شیعه یعنی بر علی یار و کمک
شیعه یعنی پاسداری از فدک

شیعه یعنی از علی آموختن

وانگهی آتش گرفتن سوختن

شیعه یعنی فتح فتح حیدر در حنین

شیعه یعنی زینب و یعنی حسین

شیعه یعنی اهل فقه و اجتهاد

شیعه یعنی اتفاق و اتحاد

شیعه یعنی با تعصب حق شناس

شیعه یعنی نور یعنی انعکاس

شیعه یعنی دور از وزر و وبال

شیعه یعنی در پی کسب حلال

شیعه سلمان است و بوذرهاستی

شیعه یعنی مقداد است و قنبر هاستی

شیعه یعنی فاطمه ما کیستیم

ما غبار راه او هم  نیستیم

شیعه یعنی پایمردی در عمل

شیعه در مردی بود ضرب المثل

 خواهم از شیعه اگر گویم سخن

مثنوی ها می شود هفتاد من

الغرض ما صاحبان عزتیم

ساکنان کوچه حریتیم

ما قدح ها را پر از می کرده ایم

قرنها این راه را طی کرده ایم

خاک این می خانه را بوییده ایم

ما به ساقی دست بیعت داده ایم

رهبر ما خانه زاد کعبه است

استنادش استناد کعبه است

کعبه خالص ملک مولای دل است

بی ولایت هر عبادت باطل است

کعبه یعنی الفت حق با علی

کعبه یعنی خانه مولا علی

ما اگر سر مست از یک ساغریم

ما اگر از پیروان حیدریم

پس چرا همراه و هم دل نیستیم

ما در این دنیا به فکر چیستیم

شیعه ای «خوش زاد» والا بودن است

سرفرازی پیش مولا بودن است

گر علی را دوست داری مرد باش

لا اقل با شیعیان هم درد باش