کَرَم
در نیمه ماه رمضان حقِ کریم
اوجِ کرمش را به جهان ثابت کرد
رباعی و دوبیتی
رطبِ ذکر
در نیمهی ماه رمضان ماه برآمد
سالار کریمان جهان از سفر آمد
افطار کنید از رطبِ ذکرِ حسن جان
چون بر علی و فاطمه زیبا پسر آمد
بوسهی اشک
مرهم به چنین شدت لرزیدن نیست
با بوسهی اشک وقت گل چیدن نیست
دانم حسنم که در جهان چارهای از
لبهای تو را پاره جگر دیدن نیست
افطار
در زمزمهام ذکر دل آرای شماست
دل عاشق و دیوانهی سیمای شماست
امشب همه جا حریم عشق حسن است
در سفرهی افطار دلم جای شماست
عصا
من آمدهام تا که صنوبر باشم
فرزند و وصی ز بهرِ حیدر باشم
در کودکیم ز جور ضرب سیلی
در کوچه عصای دست مادر باشم
اشعار عروضی
رطب
امشب ای دل شب مستانگی جان و تن است
قفل افطار دلم دست امام حسن است
امر کرده است که افطار کنم با لعلش
رطب سفرهی من خندهی شیرین دهن است
همه بتهای فرا روی خودم میشکنم
چون نگارم نوهی ارشد آن بت شکن است
امشب آرامش من ذکر حسن باشد و بس
ایها الناس بدانید حسن عشقِ من است
این چه طفلیست که ثانی رسول الله است
رخ او ماه و دو چشمش گل و باغ و چمن است
نقره بار است لبش، روز تنش، شب مویش
بوی عطرش سبب طعنهی مشک ختن است
فطرس از حسرت دیدار رخش میسوزد
زیر لب زمزمهاش مدح چنین یاسمن است
زُمُرّد
ملک زُمُرّد میریزه به بام خونهی علی
به زیر لب داره فلک ذکر خداوند جلی
عطا شده به فاطمه شه پسری مثل نبی
برده قرار فاطمه صبر و قرارِ امشبی
خبر بدید پیمبر و فرشتهها با زمزمه
تا با نگاهِ اولش بگه شبیه خودمه
از سینه تا فرقِ سرش هم حسن هم احمده
لعاب صافِ دهنش شهدِ لبِ محمده
نیمهی ماه رمضون ماه شبِ بدر اومده
چشمِ دل و باز بکنید سرّ شبِ قدر اومده
چشاش حسن نگاش حسن خندهی رو لباش حسن
چش تو چشه مادرشه نورِ دو گونههاش حسن
جود و سخا هر چی باشه پیش وجودِ اون کمه
آهای گرفتارا بیاید این انتهای کرمه
اگر که پای مژههاش یه قطرههایی شبنمه
تفسیرِ آیندهی اون، حکایتِ درد و غمه
تو زندگیش اگر چه اون شاهِ ولی بی یاوره
خودش غریب و بی پناست ولی پناهِ مادره
گدا
عالم و آدم بداند من گدای مجتبایم
هر چه هستم هر چه باشم از برای مجتبایم
از تولد یا که نه روز ازل تا روز محشر
عاشق و مجنون و مست و آشنای مجتبایم
رو گرفته ماهِ امشب از حلولِ ماهِ زهرا
در نماز و سجدهی شکرِ خدای مجتبایم
عِطرِ یاس و یاسمن زد بر مشامِ روزهداران
من چو مبهوتان دیگر در هوای مجتبایم
جان دهم گر جان پذیرد، پیش پایش دل بمیرد
خود به مسلخ میبرم چون من فدای مجتبایم
ای تو یوسفتر ز یوسف، با کرم کنعانیام کن
تا شود روزی بگویم خاکِ پایِ مجتبایم
چشمِ ابری من امشب پر ز بارانِ مدینه
سینه گوید عقده دارِ عقدههای مجتبایم
فطرس از بس در گلویش غم چو بغضی خانه کرده
قطرهی اشکش بگوید بی صدای مجتبایم
اشعار نو
در حال آماده سازی ...
ذکر و سرود
کریم
امشب چشام بارونیه
عرش و زمین مهمونیه
ز بسکه مسته دلِ من
سرآخرش مجنونیه
یه نورِ آسمونی تو سینه کرده غوغا
با کرمِ خدایم کریم اومد به دنیا
کریمِ آل فاطمه امام حسن فدات بشم (3)
ناطقِ قرآن کریم
که دل و جونم ربوده
تا سحر از لطفِ خدا
راز و نیازم سجوده
بگید به دشمن دین آخرِ ظالمی شد
ماه خدا مزیّن به ماه فاطمی شد
کریمِ آل فاطمه امام حسن فدات بشم (3)
سرودِ دل
من به هوای یارم
سرود دل میخوانم
به عشقِ رویش امشب
منتظرش میمانم
دلبر من، سرور من به دلبری چیره دسته
حاصلِ زائرِ رخش یه دل و یک چشم مسته
یا سیدی یاسیدی کریم آل فاطمه (4)
دل از ملک بستاند
به چرخش یک مویش
کار علی و زهرا
نظارهی ابرویش
عشوه گری نماید آن به خندههای مستانه
کند به یک کرشمهای دل جهان را دیوانه
یا سیدی یاسیدی کریم آل فاطمه (4)
تو شاهی و ما بنده
یا سیدی یا مولا
ز عشقت هستم زنده
یا سیدی یا مولا
منم منم گدای تو کریم آلِ فاطمه
فدای غصههای تو کریم آلِ فاطمه
یا سیدی یاسیدی کریم آل فاطمه (4)
بلور
نور نگاهش ـ زلفِ سیاهش ـ دل من و دیوونه کرده
خانهی زهرا ـ چشمای مولا ـ با قدمش گلخوونه کرده
اون که رخش مثل مه کامله
یوسف زهرا پسرِ فاطمه
نیمهی ماهِ رمضون ـ دل شده سرگشتهی اون
اون قده شادِ دلِ من ـ میگه همش برام بخون
ای گل زهرا ـ ای گل زهرا ـ یا حسن بن مرتضی (4)
دنیای نوره ـ مثلِ بلوره ـ زلف سیاش ببین کمنده
حیدرِ کرار ـ گرمِ سروره ـ چون پسرش داره میخنده
دیدن داره یه ماه و دو ستاره
تو قلب زهرا و علی بهاره
چه برق چشماش با صفاست ـ نورِ دو چشمِ مصطفاست
کرامتش حرف نداره ـ خیلی رئوف و با وفاست
ای گل زهرا ـ ای گل زهرا ـ یا حسن بن مرتضی (4)
امشب خرابم ـ در تب و تابم ـ به سیم آخر زدهام من
به عشق یارم ـ چه بیقرارم ـ به هر طرف سر زدهام من
جز اون ندارم به کسی پناهی
قربونِ قاسمش بشم الهی
امشب به دل تاب و تبه ـ نام خدا ذکرِ لبه
چون شب میلاد حسن ـ عشقِحسین و زینبه
ای گل زهرا ـ ای گل زهرا ـ یا حسن بن مرتضی (4)
هبذا
هبذا یا فاطمه بنت پیغمبر
دسته گل آوردهای در برِ حیدر
کودکی از جنسِ نور اینچنین زیبا
خندهاش برده دلِ ساقیِ کوثر
جانم فدایت ـ یا حسن جانم
هستم گدایت ـ یا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ یا حسن جانم (4)
در بغل امشب علی چون قمر دارد
گنجی از الماس و زر او به بر دارد
خانه نورانی شده از چنین میلاد
فاطمه در خانهاش شه پسر دارد
جانم فدایت ـ یا حسن جانم
هستم گدایت ـ یا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ یا حسن جانم (4)
خنده باران شد خدا گلشنِ طاها
شبهِ پیغمبر کندِ عالمی شیدا
ماه بدرِ فاطمه در مَهِ قرآن
عشوه بازی میکند با دلِ زهرا
جانم فدایت ـ یا حسن جانم
هستم گدایت ـ یا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ یا حسن جانم (4)
من فدای مقدمت ای پناه من
هر دو ابرویت شده قبلگاه من
گر شود از روی لطف گوشهی چشمی
بر من مسکین کنی تکیه گاه من
جانم فدایت ـ یا حسن جانم
هستم گدایت ـ یا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ یا حسن جانم (4)
حضور
ستارههای آسمون ـ شب شبِ وصاله
شبِ ستاره بارونه ـ در حضورِ یاره
با دلِ مجنون شده
نیمهی ماهِ خدا
میونِ ذکرا میگیم
یا حسنِ مجتبا
یا حسنِ مجتبی ـ یا حسن مجتبی (4)
ز مقدمِ اون عالمی ـ در سرور و گلشن
چشم علی و فاطمه ـ غرقِ نور و روشن
برای حفظِ زخمِ چشم ـ از وجودِ دشمن
ذکرِ نبی شد چار قل و ذکرِ ختمِ جوشن
سفرهی افطار عشق
عسل بارون از نگاش
روزهاش و باز میکنه
علی با شهدِ لباش
یا حسنِ مجتبی ـ یا حسن مجتبی (4)
امشب که دلا بونهی ـ آتشینه کرده
حال و هوای عاشقا ـ به مدینه کرده
میرسد از آسمان
از عرشیان این سخن
بگیر جواز بقیع
با مددی از حسن
یا حسنِ مجتبی ـ یا حسن مجتبی (4)
شور و بحر طویل
امام حسن امام حسن آقام آقام آقام امام حسن (3)
مرغ دلم رفته ز تن
رفته به گلزار و چمن
زیر لبش میگه دلم
قربونتم امام حسن
* * *
بر دل ما که دلبره
از همه دلرباتره
با قطرهای از کرمش
از عاشقاش دل میبره
* * *
این کودک نازِ علی
که گشته همراز علی
روی تماشایی داره
چشمای زیبایی داره
بگم ز ناز خندههاش
خنده رویایی داره
برق نگاش گفتنیه
قد و بالاش دیدنیه
پهلوونِ کرامته
شجاعتش چون علیه
* * *
تو عمر با مشقتش
وارث صبرِ مادره
لحظه به لحظه تو بقیع
زائر قبرِ مادره
روی لباش نوشته که
کشتهِ خونِ جگره
زهرا غریب حیدره
حسن غریبِ مادره
کریم آل فاطمه ـ مولانا یا حسن جان (3)
به تارِ مژگان علی
رو قلب زهرا نوشته
کسی که یارِ حسنه
همیشه جاش تو بهشته
* * *
عاشقیمون صفا داره
چون عشق ما دل رحیمه
عاشقا رو هوا داره
چون که آقامون کریمه
* * *
از کرمِ امام حسن
هم دیده ام هم شنیدهام
حالا یه کم از عشقش و
به هر دو دنیا نمیدهم
* * *
یکی بیاد برا محک
سر روی سینهام بذاره
این ضربانِ قلبمه
اسم حسن رو میآره
جانم حسن جانم ای جانِ جانم حسن (4)
ز عرش حق صدا میآد مدینه
صدای آشنا میآد مدینه
به نیمهی ماهِ ضیافت حق
امام مجتبی میآد مدینه
* * *
دلم میخواد دورِ سرش بگرده
بگه آقا بی تو دلم چه سرده
بگه آقا خاکِ تو سرمهی من
ببین که عشقت با دلم چی کرده
* * *
وقتی که قرآن میخونه، چه محشر
تو خطبههای منبرش، پیمبر
فرماندهی لشکرِ عاشقونه
شجاعت و شهامتش چو حیدر
عاشقای امام حسن مینالند
وقتی بهش میگن غریبِ مادر
سلام به سید عزیز.از اینکه افتخار نصیبم شد تا میزبان نظرات گهربار شما باشم خوشحالم.در این شبهای عزیز التماس دعا دارم و بس.در امان خدا
درود مهدی جان وبلاگ قشنگی داری ممنون استفاده کردم
موفق باشی
یاعرض سلام و خسته نباشید.ممنونم از شما اشعار بسیار زیبایی بود وفیض بردم.
توفیق یار مهمان خداست
بر سفرۀ کریم آل عباست
خواهش ز صاحب کرم رواست
گویا قرین اجابت این دعاست
اللّهم عجّل لولیک الفرج