آموزش مداحی - جلسه مذهبی فرهنگی انصار الرضا (ع) مشهد مقدس

اشعار مداحی- آموزش مداحی و مباحث فرهنگی سیاسی و اجتماعی

آموزش مداحی - جلسه مذهبی فرهنگی انصار الرضا (ع) مشهد مقدس

اشعار مداحی- آموزش مداحی و مباحث فرهنگی سیاسی و اجتماعی

باز این چه ...

باز این چه شعله غم و اندوه ماتم است ؟
باز این حدیث حادثه جانگذار چیست؟
باز این چه قصه ایست که با غصه توام است؟
این آه جانگزاست که در ملک دل به پاست‏
یا لشکر عزاست که در کشور غم است
آفاق پر ز شعله برق و خروش رعد
یا ناله پیاپى و آه دمادم است؟
چون چشمه چشم مادر گیتى ز طفل اشک‏
روى جهان چو موى پدر کشته درهم است
زین قصه سر به چاک گریبان کروبیان‏
در زیر بار غصه قد قدسیان خم است
‏گلزار دهر گشته خزان از سموم قهر
گویا ربیع ماتم و ماه محرم است
‏ماه تجلى مه خوبان بود به عشق
روز بروز جذبه جانباز عالم است
‏مشکوة نور و کوکب درى نشأتین
مصباح سالکان طریق وفا حسین‏


- دیوان کمپانى، ص 62


منبع : وبلاگ اشعار مذهبی

شعر جدید برای محرم

سلام

این شعر شور سینه زنی است و به سبک ((امون از دل زینب)) خونده میشه و فکر می کنم از استاد باستان باشه.



بین دلای عاشق و آواره و مجنون

 وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)

دیده تن صد چاک حسین با دل پرخون

وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)

دیده غم هفتادودوآلاله پرپر

بی بال وپرافتاده تن قاسم وجعفر

خون گریه کند از غم مرگ علی اکبر

 افتاده به گرداب بلا حاصل زینب

 وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)

بر نیزه کین دیده سر خون خدا را

 گلهای به خون خفته صحرای بلا را

 حلقوم دریده شده از تیر جفا را

قنداقه خونین علی قاتل زینب

 وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)

دیدم غم دردانه گلی نیلی و خسته

از خار مغیلان کف پا آبله بسته

بازوی  ورم کرده و پهلوی شکسته

آغشته به خون جگر آب و گل زینب

وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)

ندیده کسی درد و غمش را نشنیده

در علقمه ساقی و دو دست بریده

ابروی پر از خون سر و فرق دریده

 آتش زده مشک و علمش بر دل زینب

وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)

بین دلای عاشق و آواره و مجنون

وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)

سینه زنی و مصیبت حضرت رقیه (س)

گرچه سر زلف حسین دل و دینم را ربوده است

وقتی به قلب عاشقم مهر رقیه خورده است

دختر ارباب منه دوستش دارم یه عالمه

داد میزنم تو عالمین رقیه دلدار منه

مهر رقیه تو دل خسته و بی تاب منه

گنبد ناب و کوچولوش قبله و محراب منه

اونه بهار دل من صبر و قرار دل من

عشق و قرار دل من دار و ندار دل من

با یه نگاش اون میتون عالمو از دم بخره

تذکره هامون رو بده کرببلامون ببره

ام ابیهای حسین دختر زیبای حسین

یاس کبود شهر شام زینب صغرای حسین

بی سر و سامون توام ای سر و سامون همه

دستمو بی بی تو بگیر جون عزیز فاطمه

روی لبام زمزمه ای عشق و امید همه ای

اینو میگم از ته دل تو برا من فاطمه ای

دارم ازت من یه سئوال بی چک و چونه بی بی جون

آبله های کف پات خوب شده یا نه بی بی جون

هنوزم زمین گیری وقتی میخوای که راه بری

بگو ببینم هنوزم دستتو به دیوار میگیری

اطلاعیه شماره ۲ کلاسهای آنلاین آموزش مداحی

سلام

دوستانی که تمایل به شرکت در کلاسهای آنلاین دارند جهت ثبت نام به فرم زیر اطلاعات خودشون رو از طریق ایمیلی که در ذیل خواهد آمد برای ما ارسال کنند.

۱- نام و نام خانوادگی:

۲- سن:

۳- تحصیلات:

۴ـ موقعیت (کشور- شهر):

۵- شغل:

۶- آیا تا به حال مداحی کرده اید؟

۷- از چه خطوطی برای برقراری ارتباط با اینترنت استفاده می کنید؟ DIAL UP یا ADSL  یا موارد دیگر نام ببرید.

8- ساعتی که می توانید آنلاین شوید و در کلاس ها شرکت کنید چه ساعاتی و در چه روزهایی می باشد؟

9- دیگران وضعیت صدای شما را چگونه ارزیابی می کنند؟(خوب- متوسط - بد - قابل تحمل- بلبل - قناری - کلاغ)(حقیقت را بنویسید قرار نیست که از روز اول همه مثل بلبل چهچه بزنند).

10- آیا با نرم افزار گوگل تاک یا به عبارت دیگر جی تاک آشنایی دارید؟

موفق و موید باشید .

آدرس ایمیل بنده:

info@emam8.com




هتک حرمت به حرمین عسکریین

 این نوحه  به سبک کربلا کربلا  خونده میشه

« حجه ابن الحسن حجه ابن الحسن عجل علی ظهورک یا حجه الله»

دل و دلبر من حجه بن الحسن

بیا که خون دل روان ز دیده ها شد

بیا جان زهرا مددی کن آقا بیابیا که سامره کرببلا شد

ای تب وتاب دل شیدا ابا صالح

ای گل گمشده زهرا اباصالح

« حجه ابن الحسن حجه ابن الحسن عجل علی ظهورک یا حجه الله»

دلا شد مبتلا از غم سامرا ز غربت امام هادی ایها الناس

بر لبم این سخن سر وکار دشمن باشه با دستای ببریده عباس

ما میکنیم سیم دل رو به حضرتش وصل

ما متوسل می شیم امشب به ابالفضل

« حجه ابن الحسن حجه ابن الحسن عجل علی ظهورک یا حجه الله»

صاحب ذوالفقار ای به دلها قرار بیا که خون دل روان ز دیده ها شد

وقت آن رسیده ای فروغ دیده با هم بسازیم حرم قشنگ یار رو

ای شه بی ستاره غریب و تنها 

ای همه دارو ندار دل زهرا

مدح حضرت فاطمه زهرا(س)

  یا فاطمه الزهرا (س)

فاطمه زیباترین واژه هاست

فاطمه ناموس شاه لافتی است

فاطمی بودن تشیع بودن است

فاطمه راه علی پیمودن است

فاطمه  آلاله  آلاله  هاست

فاطمه سوز و گداز ناله هاست

فاطمه گنجینه ای از خاتم است

 فاطمه چشم و چراغ عالم است

فاطمه روح علی جان علیست

فاطمه هم عهد و پیمان علیست

فاطمه تفسیر یاسین است و بس

باغ هستی را گل آذین است و بس

فاطمه سبزینه سبزینه هاست

فاطمه آوای وای سینه هاست

نی توان گفتن زنی مانند اوست

قلب احمد از ازل پیوند اوست

فاطمه از هر پلیدی عاری است

فاطمه فرهنگی از بیداری است

فاطمه یعنی زمین یعنی زمان

فاطمه یعنی حدیث قدسیان

فاطمه یعنی زمین یعنی زمان

فاطمه یعنی حدیث قدسیان

فاطمه یعنی ثریا تا سمک

فاطمه یعنی مدینه تا فدک

فاطمه دریای عصمت را در است

فاطمه جامی است کز کوثر پر است

فاطمه راز هزاران رازهاست

فاطمه خود برترین اعجاز هاست

کعبه را آیینه روی فاطمه است

پنج تن را آبروی فاطمه است

فاطمه یک یادبود ماندنی است

فاطمه تنها سرود خواندنی است

فاطمه علامه ساز مکتب است

فاطمه آموزگار زینب است

فاطمه رمز تماس با خداست

فاطمه تاج عروسان سماست

آسمان هم خاکسار فاطمه است

یا علی مولا شعار فاطمه است

فاطمه سر چشمه پوشیدگی است

فاطمه چون غنچه در جوشیدگی است

بی حجابان را نخوانی فاطمه

بی نقابان را ندانی فاطمه

فاطمه از مادر عیسی سر است

فاطمه خیر کثیر کوثر است

مریم ازر زاده ز عیسی یک نوید

یازده عیسی شد از زهرا  پدید

مکه گر ام القرای عالم است

فاطمه مام رسول خاتم است

فاطمه رمز و کلید جدول است

فاطمه یعنی که حرف اول است

فاطمه فصل گل گلریزی است

برگ زرد موسم پاییزی است

فاطمه  مرگ نبی را دیده است

فاطمه اشک علی را دیده است

درسه قالب فاطمه یک روح بود

در دل طوفان علی را نوح بود

گر علی (ع)کون و مکان را لنگر است

فاطمه لنگر برای حیدر است

فاطمه طراح یک برنامه است

بر علیه دولت خود کامه است

فاطمه بر حق کشیها ناظر است

فاطمه در هر محاکم حاضر است

فاطمه روز کشاکش با علیست

فاطمه تکیه کلامش یا علیست

کینه توزان دست مولا بسته اند

پهلوی صدیقه را بشکسته اند

خطبه زهرا چه غوغا می کند

دست های بسته را وا می کند

 پشت در رنگین زخون فاطمه است

چرخ گردون واژگون فاطمه است

فاطمه گنجینه ای از جام هاست

فاطمه رنگین کمان نام هاست

فاطمه خورشید پشت ابرهاست

فاطمه مخفی ترین قبرهاست

فاطمه بغض میان ناله است

فاطمه زهرای هجده ساله است

عاشقم در عالم شیدائیم

هر چه هستم مکتب الزهرائیم

شهادت حضرت علی اکبر(ع)

شهادت حضرت علی اکبر(ع)- شعر حضرت علی اکبر(ع) - مداحی حضرت علی اکبر(ع) - رباعی حضرت علی اکبر(ع) - شعر نوحه حضرت علی اکبر(ع)


قطعه و مفرد


آغوش
کف و سرنا مزنید لاله ی پرپر دارم
کنج آغوش دلم شبه پیمبر دارم

غم
ای که دل را به دلِ طبل و طرب می بندید
از چه رو بر غم این تازه جوان می خندید

ارباً اربا
لاله‌ام در پیشِ چشمانِ ترم
ارباً اربا شد علی اکبرم

 

رباعی و دوبیتی


تسلی
علی برخیز و قدری یاریم کن
تسلای دلِ پر زاریم کن
ببین که دشمنان غرق سرورند
به لبخندی مرا دلداریم کن

کبوتر
کبوتر از چه رو غمگین و خسته
چرا خون بر دو چشمانت نشسته
سفیدِ نازنینِ غرقِ در خون
بگو آخر چرا بالت شکسته

گره
فلک آتش زدی بر این دلِ من
تو خاکستر نمودی حاصلِ من
جوانم را گرفتی پیش چشمم
زدی صدها گره بر مشکلِ من

هلهله
صدای هلهله بزم عزایت
میان دشمنان ماتمسرایت
غریبی همچو بابایم علی جان
بمیرد ای علی بابا برایت

خزان
علیِ اکبرم عمرم تو هستی
چرا ای یاورم از پا نشستی
تو رفتی و خزان کردی دلِ من
ز داغت قامت بابا شکستی

امید
الا خورشید بی تو شب می آید
ز مرگت جان من بر لب می آید
ز جا برخیز ای امیدِ بابا
که اکنون عمه ات زینب می آید

 

اشعار عروضی


لاله
یارب این لاله ی لیلا که سپردی به منش
این بنی هاشمیان سوی کجا می برنش؟
دیدم آن شبه پیمبر که مرا طاقت بود
زره اش پاره و گلگون شده این پیرهنش
دیدم آن لحظه جوانم که به خود می پیچید
دشمنان از همه جا تیر و سنان می زدنش
دیدم آن دم که دو چشمان علی غرق به خون
بسترش خاک شد و نقش زمین پاره تنش
دیدم آن آهوی مستم که خرامی می رفت
لاله گون گشته خزان، شبنم خون بر چمنش
دیدم آن جا که لبش خشک و دهانش بی آب
قاب انگشتر من بود مرادِ دهنش
هر کجا از بدنش را که به کف می گیرم
می خورد روی زمین جای دگر از بدنش
آخر ای دار فنا خون به دلم افشاندی
که به دستم بکُنم غنچه ی خود در کفنش
فطرس آید به جنون از غم عظمای علی
که حسین از غم او چاک زند پیرهنش

خون پیکر
ای خدا قدم خمیده از فراق اکبر من
ای خدا رفته ز دستم این گلِ خون پیکر من
خون تشنه بر لبِ او اشک من شمعِ شبِ او
من چه سازم بی علی ام کشته شد آن یاور من
بعد او با دل چه سازم سوزم و با غم بسازم
دشمن از کینه گرفته نازنین تاجِ سرِ من
خون بگیرم از لبانش چون گلاب از قامتِ گل
رفته هستی ام ز دستم رفته از دل زیورِ من
از نگاهِ چشمِ زارش از لبانِ خشکِ لاله
مانده داغی روی سینه پر شد اینک ساغرِ من
من بنالم از غم او از شرارِ ماتمِ او
خورده ضربه بر سر او او چو آهو در برِ من
بعد تو دنیا ندارد بر دلِ زارم قراری
الوداع ای عمرِ بابا وای ازاین چشمِ ترِ من
می کشی پایت به خاک و می کنی خانه خرابم
روی ماهت چون پیمبر رفتی و شد باورِ من

تازه جوان
در میان خیمه های کربلا
بود یک تازه جوانی در نوا
در خیالِ لحظه ای پرواز بود
با خداوند جهان در راز بود
رفت سوی خیمه ای با شور و شین
تا بگیرد اذن میدان از حسین
گفت بابا مرحمِ جانم بده
ای پدر تو اذن میدانم بده
قامتش بوسید شاه کربلا
گفت با آمال و عمرش گفته ها
مظهر عشق خدا شد منجلی
عاقبت راهی میدان شد علی
دم به دم بابا دعایی می نمود
شکر الطاف خدایی می نمود
گفت یارب این ز نسل کوثرست
نوجوانِ من علیِ اکبرست
شمس رخسارش به مانند نبی ست
نام و اندامش چو بابایم علی ست
این دلم تا یاد جدم می نمود
روی ماهش غصه هایم می زدود
رفت آن سرو بلندِ پر شرر
تا کند ارض و سما را در به در
خطبه ای را خواند پیش دشمنان
کرد دل ها را به لرزیدان روان
گفت سوگندم به ربِّ عالمِیْن
من علی هستم علی بن حسین
هر که خواهد از حریمش بگذرد
تیغ شمشیرم دلش را می دَرَد
گشت مشغول ستیز و کار و زار
شد سیه پیش عدو این روزگار
گشت صدها از تبار ظالمین
همچو جدّ ِ خود امیر المؤمنین
خسته گشت و جسم او بی تاب شد
تشنه کام ِقطره ای از آب شد
آمد از میدان به سوی خیمه گاه
قطره ی آبی طلب کردی ز شاه
گفت بابا، گر کمی آبم دهی
قوّتی بر حالِ بی تابم دهی
می شود این خستگی از دیده پاک
می نمایم لشکر دشمن هلاک
گفت بابایش حسینِ تشنه لب
از من تشنه مکن آبی طلب
لحظه ای دیگر به سوز و اشک و آه
می روی دلبند من سوی اله
عشق جدم درّ نایابت کند
او به دست خویش سیرابت کند
بر دهان بنهاد مولای جهان
آن زبانِ حضرت شیرین زبان
یعنی ای آرامِ جانم ای پسر
از تو باشم من دهان خشکیده تر
یعنی از تشنه که هستی در برم
گر تو عطشانی منم عطان ترم
او میِ خود را بَرِ ساغر گذاشت
بر دهانِ عشق انگشتر گذاشت
قوّت آمد سوی اندامِ علی
پر شد از جام پدر جامِ علی
رفت فرزندش به سوی تیغ و تیر
کرد جنگی سرتر از صدها دلیر
لرزه آمد بر وجود دشمنان
از علی اکبر همان شیرِ ژیان
ناگهان ملغونی از معلونیان
آمد از پشت کمینش در میان
گفت جان را می گذارم پای او
تا گذارم داغ بر بابای او
زد به تیغی بر سرِ پورِ حسین
بر سر آهوی پر شورِ حسین
ناگهان دنیا به چشمش تار شد
ناله ای سر داد زار شد
خود به دست آویخت او بر یالِ اسب
خون سر را ریخت او بر بالِ اسب
چشم اسبش گشت از خونش کبود
اسب راه خیمه ها را گم نمود
ای خدا این اسب بین لشکر است
راکب آن نورِ چشمِ کوثر است
ای حرامیان چرا تیر و سنان
این همه آن هم به جسمی نوجوان
نعره یشیری ز سوی خیمه ها
کرد صحرا را حریم لرزه ها
شاه در اوج عزایش ناله کرد
لشکر کفار را آواره کرد
رفت بالای سر آهوی خویش
خاکِ ماتم ریخت بر گیسوی خویش
دشمنان با اینکه ترسان گشته اند
لیک بر این غصه خندان گشته اند
هر که با خود ساز و سرنا می زند
نغمه ی شادی به هر جا می زند
گفت بابا با پسر ای خسته جان
خیز تا با هم رویم از این میان
کار دشمن عمر من را کم کند
خنده هاشان قامتم را خم کند
خواست تا او را برد سوی خیام
کرد با قدی خمیده او قیام
جسم او برداشت از این سرزمین
قطعه می ماند آن سو برزمین
گریه آمد دیده ی شاهِ غریب
گفت دردِ دل به معبودِ حبیب
ای خدا رفت از کفم تازه جوان
بعد از این نفرین بر این دارِ جهان
ای بنی هاشم جوانان رو کنید
لاله ی من را به مقتل بود کنید
این گلی را که چو لاله پرپر است
روح و ریحانم علیِ‌ اکبر است
جانِ فطرس تشنه ی یک جامِ اوست
بر لبش پیوسته ذکرِ نامِ اوست

 

اشعار نو


در حال آماده سازی ...

 

ذکر و سرود


آرزو
همه ی حاصلِ من
علی مسوزان دلِ من
پیش چشمِ دشمنان
داغِ تو شد قاتلِ من
ای علیِ اکبرِ من ـ ای علیِ اکبرِ من (2)
می خواستم یارم باشی
چاره ی هر کارم باشی
آرزو داشتم بابا
در کنارم باشی
ای علیِ اکبرِ من ـ ای علیِ اکبرِ من (2)
همه ی هستم تو بودی
آهوی مستم تو بودی
به خدا ای پسرم
قوتِ دستم تو بودی
ای علیِ اکبرِ من ـ ای علیِ اکبرِ من (2)
گریه ی من را ببین
خستگی تن را ببین
خیز و یارم نما
خنده ی دشمن را ببین
ای علیِ اکبرِ من ـ ای علیِ اکبرِ من (2)

توان
ای تاب و توان من
ای تازه جوان من
بنگر بعد رفتنت
این قدِ کمان من
در خون نشسته ام
قلبِ شکسته ام
جانم علی علی ـ علی جانم (4)
بسته اهل آسمان
دل بر عشقِ تو جوان
این شادیِ دشمنان
آتش می زند به جان
تسکین بدهِ مرا
حرفی بزن بابا
جانم علی علی ـ علی جانم (4)
برخیز و نظاه کن
شب را پر ستاره کن
با چشمِ سیاه خود
بر من یک اشاره کن
اشکم روان شده
باغم خزان شده
جانم علی علی ـ علی جانم (4)

جفا دیده
ای علی جان ای امید قلب زارم
از غمت شبه پیمبر بی قرارم
قامت من را شکستی
تا که تو در خون نشستی
یا علی اکبر(4)
چشم خود وا کن تو ای خون بر دو دیده
میوه‌ی قلبِ‌ مرا آخر که چیده؟
در کنارت غصه دارم
سر ز جسمت بر ندارم
یا علی اکبر(4)
دشمنان چشمان خود را بر تو بندند
من کنم ناله ولی آنها بخندند
لاله گونِ چاکِ چاکم
سرو افتاده به خاکم
یا علی اکبر(4)

شور و بحر طویل


علی(ع)
چرا بابا پریشونی ـ چرا بلبل نمی‌خونی ـ چرا می‌روی ز پیشم ـ چرا ای گل نمی‌مونی ـ نظری کن تو به چشمام ـ از غمت خانه خرابم ـ بنما نظر به بابا ـ‌ مرغکِ خسته‌ی خوابم ـ در کنار قد خونین ـ نوحه خوانِ تو علی‌ام ـ پیشِ خنده‌های دشمن ـ روضه‌ خوانِ تو علی‌ام ـ فکرِ حالِ زارِ من کن ـ خنک این شرارِ من کن ـ با نفس‌های دوباره ـ بیشتر این قرارِ من کن ـ گشته‌ام خمیده از غم ـ ای به زخمام شده مرهم ـ چه کنم بعد تو اکبر ـ  من و این عظیمِ‌ ماتم
گل و گلدسته‌ی بابا ـ مرغِ پر بسته‌ی بابا ـ چه کند با تو عزیزم ـ قابِ بشکسته‌ی بابا ...

علی علی الدنیا بعدکَ العفا
پسرم مثلِ گوهر بود
صورتش قرص قمر بود
شیر میدان بلا بود
پسرم سینه سپر بود
* * *
ای خدا دردم همینه
اکبرم نقشِ زمینه
دشمنان به من می خندند
الهی زینب نبینه
* * *
ای خدا دلم خزونه
اکبرم تازه جوونه
می کشه پا روی خاکا
بابا رو کرده دیوونه

علی جان علی جان
ساقی و ساغرم بود ـ هم دل و دلبرم بود ـ شبه پیمبرم بود ـ دو دستِ حیدرم بود ـ کمی نفس نفس زن ـ پیر شدم علی جان ـ بعد تو از جهان هم ـ سیر شدم علی جان ـ پدر فدای رویت ـ خونیِ تارِ مویت ـ با دستِ لرزان خود ـ خون کشم از گلویت ـ خیز و ببین علی جان ـ شکسته ساغرم من ـ غریب و بی کس اینجا ـ بی یار و یاورم من ـ  ای تو گلِ خزانم ـ ببین که نیمه جانم ـ برای بردنِ‌ تو ـ نشسته ناتوانم ـ‌ حرف بزن که بابا ـ با تو کند صفایی ـ دیده‌ی تار بابا ـ ببیندت کجایی ...
 
واویلا ـ وایلا
علی نما اشاره‌ای
جان پدر نظاره‌ای
می‌کشی‌ام ای پسرم
به حالِ من تو چاره‌ای
گر نظری به من کنی
مرهم جان و تن کنی
آه بکش که خونِ خود
برون ز این دهن کنی
آه زدی تو آتشم
پور عزیز و مه وشم
چگونه با قدِ خمم
تو را به خیمه‌هاکشم
برس به داد دلِ من
حل بنما مشکلِ من
مزن تو دست و پا پسر
که می‌شود قاتلِ من
دلم ز غم روان شده
سرخ که آسمان شده
بخنده گفته دشمنم
حسین بی جوان شده


فرزندان زینب (س)

روضه فرزندان حضرت زینب(س) - سینه زنی و شور - شعر نوحه روزهای محرم

اشعار زیر از وبلاگ حسن فطرس اخذ شده است.

قطعه و مفرد



زودتر
گفت بابا در مدینه ، کربلا
زودتر از هر کسی پرپر شوید

ظهور
پر گشائید ای کبوترها ظهور زینب است
خوب تر پر پر زدن اوج غرورِ زینب است

رباعی و دوبیتی


جنگ
لعنت حق بر دلان همچو سنگ
دشمنان بی حیا و پر ز ننگ
کربلا با اینکه بابامان نبود
مادر ما همچو بابا کرد جنگ

کام
ما که به پای شاه عطشان جان بدادیم
چون سرو از تیغ عدو هر دو فتادیم
بابای ما عبدالله بن جعفرِ عشق
ما شیر از زینب به کام خود نهادیم
 

اشعار عروضی

 

هدیه
دو تا گل شقایق برا حسین می آرم
برای هدیه کردن پیشِ پاهات می زارم
هم عون و هم محمد غنچه های بهارند
ببین برای رفتن مثلِ بارون می ربارند
تو قطره اشک چشما هزار تا رمز و رازه
به زیر لب چی می گن دایی بده اجازه
خدا بدون براشون چه غصه ها کشیدم
خودم به دور هر دو شال و زره پیچیدم
حسین من قبول کن زینب مگه چی داره
هر چی که داشته باشه به پای تو می ذاره
می دونم از غریبی خون شده این دلِ تو
نداره هدیه های زینبی قابلِ تو
نذر نگاهِ خسته ات هر دو تا غنچه هایم
قربون بی کسیت شم هم من و بچه هایم

 

اشعار نو


در حال آماده سازی ...

 

ذکر و سرود


قربانی
نوجوانانم
مستِ شهادت
از تو یک رخصت
یک عنایت
سالارِ زینب (2)
بهرِ‌ قربانی
دو لاله دارم
بر سرِ راهت
گل بکارم
سالارِ زینب (2)
هستی غمخوارم
یار و دلدارم
پاینده باشی
ای بهارم
سالارِ زینب (2)
از وجودِ تو
من هر چه دارم
عمرم فدایت
دار و ندارم

شهادت حضرت علی اصغر

روضه حضرت علی اصغر - نوحه سینه زنی حضرت علی اصغر - روز هفتم محرم - مصیبت علی اصغر

اشعار زیر از وبلاگ حسن فطرس اخذ شده است.


قطعه و مفرد


لبخند
گر چه تیری در گلو دارم ولیکن باز هم
می زنم لبخند تا غم از دلت بیرون شود

گلگون
قلبِ رباب چشم حسین خون شده
گلوی اصغرش چه گلگون شده

قنداقه
از چه رو این دشمنان بر اشک ما خنده زنند
هان مگر قنداقه ی سرخین نشانِ شادی است

دیدار
خدا چقدر قلبِ حسین غمینه
رباب اومد اصغرش و ببینه

 

رباعی و دوبیتی


لبخند
دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است
مُهر همگان خاکِ کفِ پای حسین است
رمزی که شود ضامن ما در صفِ محشر
لبخند علی اصغر زیبای حسین است

آشفته
علی اصغر گلِ نشکفته ی من
الا ای طفل در خون خفته ی من
چرا دشمن به آن تیرِ سه شعبه
نمک زد بر دلِ آشفته ی من

قطره آب
مزن مرغم به سینه با دو بالت
که دارم در گلو بغضِ ملالت
روم  تا که بگیرم قطره آبی
که تا بهتر شود قدری ز حالت

نیمه ساله
لالا لالا به طفل نیمه ساله
چه گویم ای خدا با اشک و ناله
زدی ای آب، آتش موج کم کن
فرات بی وفا آبش زلاله

صبر
لالا لالا به لبها یک کلومه
لالا لالا گلم  صبرش تمومه
صدای دشمنان آید بگوشم
بر این شش ماهه یک قطره حرومه

ستاره
لالا لالا زدی آتش به جونم
گل من، نازنینم، مهربونم
تو بودی نورِ تاریکِ دو چشمم
ستاره نیست در این آسمونم

خیمه
لالا لالا چرا ای آسمونی
ز داغت گشته بابا قدکمونی
مرا حیران نمودی بس کن اصغر
چرا رو سوی خیمه می‌کشونی

جواب
لالا لالا گلِ یاسِ ربابم
مزن خنده کنی خانه خرابم
سؤالی می‌کند مادر علی جان
تو برخیز و بده جایم جوابم

قسمت
در کرب و بلا ظلم و ستم حکمِ روا شد
خون بر دلِ زهرا و علی شیرِ خدا شد
تیر سه سر و پُر شده از زهر شرر بار
آن قسمت حلقوم علی اصغر ما شد

حجر الاسود
عشق حسین گر همه دم بر سر است
چاره ی هر جیره خورِ حیدر است
آن حجر الاسود والا مقام
مردمکِ چشم علی اصغر است


اشعار عروضی


مرهم
مرهمِ این جسم بی جان و روانم اصغر است
دلربا تر از همه آرامِ جانم اصغر است
آن که گفتم منشأ آمالِ بابا می شود
شافی چشمِ تر و دردِ نهانم اصغر است
یادِ آن خندیدنش دل می برد از سینه ام
در میانِ غصه و غم دلستانم اصغر است
یاد آن چشمانِ نازش می کند خم قامتم
آن که بودش چلچراغِ دیدگانم اصغر است
یاد آن گهواره ی خالی بسوزاند مرا
چون که جای کودک ابرو کمانم اصغر است
یاد آن لب های لعلش کرده من را بی قرار
آن که مانَد بوسه اش روی لبانم اصغر است
با زبان کوچکش من را خجل کرد و برفت
مانده خشکی زبانش بر زبانم اصغر است
فطرس از دردِ حسین دارد خبر چون خود سرود
رمز اینکه من سرودن می توانم اصغر است

تیرِ زهرین
طفل عطشان مرا خنده به رویش مزنید
تیرِ زهرین شده را زیرِ گلویش مزنید
اصغرم تشنه و بی تاب شده در بغلم
طفل بی تاب مرا ضربه به سویش مزنید
بگذارید کمی دست به مویش بکشم
پنجه ی خود به سرِ طره ی مویش مزنید
ای خدا بی خبران دل نگران است رباب
تیر بر حنجره ی طفلِ نگویش مزنید
پدری مست شده از رخِ طفلِ نازش
سنگ خود را بسر جام و سبویش مزنید
مرغِ تشنه که از آن چشمه ی غم می نوشد
تیرِ صیاد جفا بر سر جویش مزنید

یا لثارات الحسین
اصغرم مثلِ گلِ یاس می مونه
دو چشاش چون عمو عباس می مونه
ابروهاش بسکه قشنگ و کمونه
پیشونیش آیینه ی آسمونه
دست به چوب گهوارش تا می ذاره
انگاری مثل عموش علمداره
ببینید چه شور و شین رو لبشه
یا لثارات الحسین رو لبشه
قربون ابروها و دیده بشم
فدای اون لبِ خشکیده بشم
ربابم چطور از اون دل بِبُرم
داره می خنده که من غم نخورم
اشک چشمام که روونه آی خدا
اصغرم یه پهلوونه آی خدا
می برم که اون و سیرابش کنم
مثلِ گل تو بغلم خوابش کنم
می برم شاید جواب بهش بدند
دشمنا یه قطره آب بهش بدند

فرات
این فرات بی وفا تنها سراب است آب آب
نغمه ی پیوسته ی طفلِ رباب است آب آب
از برای مرغک لب تشنه ی بامِ حسین
تا قیامت جمله ی دل ها کباب است آب آب
بعد از آن تیری که بر حلقوم اصغر خانه کرد
قسمت انس و ملک حال خراب است آب آب
پیش چشم دشمنان بودش حسین اصغر بدوش
چون گلی بودش که آغوشش گلاب است آب آب
از غم لب های خشکِ شیرخوارِ کربلا
تا ابد هر قطره خود در پیچ و تاب است آب آب
جرم آن شش ماهه ی مظلوم ما دانی که چیست؟
چون که نام او به نامِ بوتراب است آب آب
ضربِ تیرِ حرمله آن تشنه را آرام کرد
طفل عطشان حرم پیوسته خواب است آب آب
قطره اشک اصغر آن کوچکترین سرباز عشق
خود به معنای جهانی پر ز آب است آب آب
قطره خونی که ز به دور آن گلو پر می کشید
سرتر از هر چه طلا و درّ ناب است آب آب

جواب
شش ماهه رو آورده می خواد جواب بگیره
از کوفیای ظالم یه جرعه آب بگیره
دشمن مگه می ذاره اشک حسین نباره
چشمای اصغرِ اون گرمیِ خواب بگیره
اشاره ی حرمله کریه ترین جواب بود
دلِ حسین بی اصغر نمی شه تاب بگیره
سه شعبه تا رها شد بزرگترین جفا شد
حسین با دستِ گلگون می خواد گلاب بگیره
طاقت نداره بابا با خنده های دشمن
از گلوی اصغرش بوسه ی ناب بگیره
امان از اون وقتی که به خیمه بر می گرده
سراغ اصغرش رو بیاد رباب بگیره

طفل عطش
چون که تنها ماند پورِ بوتراب
خواست احوالی از آن طفلِ رباب
کودکی آمد به نازی در برش
او که باشد جز سکینه دخترش
صبر او بر قلب دختر خانه کرد
زلف دختش را به دستی شانه کرد
گفت دختر سوی بابایش که باب
اشک اصغر می کند دل را کباب
دخترک با این سخن دل را ربود
اشک بابا را ز غم جاری نمود
رفت سوی دلبرِ‌دردانه اش
رفت نزد طفل در گهواره اش
گفت بابا دل ز عالم برده ای
دانم از فرط عطش پژمرده ای
می برم تا در بغل خوابت کنم
پیش دشمن تا که سیرابت کنم
آمد و اهلِ حرم مدهوش او
نور بود و ماه در آغوش او
آتشی بر جانِ لشکر می زند
مرغ او از تشنگی پر می زند
تا دهانش باز و بسته می شود
سخت بابا دل شکسته می شود
گفت با لشکر خطابی بی درنگ
آب شد از بهر او دل های سنگ
ای که صد مشکل به کارم می کنید
روز و شب از غصه زارم می کنید
فکر مرحم بر دلِ زخمی کنید
بر گل لب تشنه ام رحمی کنید
خشک گردیده دهان اصغرم
می زند آتش به جان و پیکرم
مردمان بی مرام و بی وفا
خود نخواهم قطره آبی از شما
یک نظر بر کام بی آبش کنید
غنچه ام گیرید و سیرابش کنید
جمله های شاه مانده نا تمام
برگرفته خصم تیری از نیام
ابن سعد دون به یک گوشه نگاه
حرمله را کرد غلطان در گناه
حرمله تیرش کمان را خانه کرد
اهل عالم را چنان دیوانه کرد
ناگهان دل عرصه ی آلام شد
طفل عطشان حسین آرام شد
داغ لیلی بر دلِ مجنون نشست
صورت مولایمان را خون نشست
خونِ او پاشید سوی آسمان
گفت شرحی با خداوند جهان
یک نظر بر ماتمم یزدان نما
طاقت این غصه را آسان نما
رفت پشت خیمه ها با اشک و آه
تا که در خاکش کند آن قرص ماه
خورده قبری کَند با چشم ترش
با نوک شمشیر بهرِ اصغرش
خواست تا انس و ملک مجنون کند
جان خود را در زمین مدفون کند
ناگهان آمد صدایی بی قرار
ناله ای از مادری چشم انتظار
صبر کن مولا دلم را خون مکن
من ربابم اصغرم مدفون مکن
صبر کن تا بوسه بر رویش زنم
بوسه بر آن کُنج ابرویش زنم
صبر کن تا در دلم گشتن شود
چشم من با دیدنش روشن شود
از چه رویی اصغرم دیر آمده
قطره ای از سینه ام شیر آمده

اشعار نو


در حال آماده سازی ...

 

ذکر و سرود


اشک
دلِ ما را نگران کرد
خونْ دلِ هر دو جهان کرد
حرمله بهرِ جفایش
تیرِ خود را به گمان کرد
دستِ صیاد از او درِّ صدف می گیرد
حرمله زیرِ گلو را چو هدف می گیرد
دلِ مولا شده پر خون
علی اصغر شده گلگون
علی اصغر علی اصغر (2)
کرده دل بنده ی اصغر
ناز هر خنده ی اصغر
چشم افسرده ی مولا
شده شرمنده ی اصغر
تا حسین خونِ علی را به سما می ریزد
بی گمان از غم او اشکِ خدا می ریزد
دل ز او می بَرَد اصغر
بال و پر می زند اصغر
علی اصغر علی اصغر (2)
در حرم قحطی آب است
نگران قلبِ رباب است
یادش آید لبِ اصغر
تشنه ی قطره ی آب است
خبر آمد که علی اصغر او در خواب است
از همان تیرِ سه شعبه پسرش سیراب است
دلِ هر شیعه کباب است
خون به چشمانِ رباب است
علی اصغر علی اصغر (2)

بی تاب
اصغرم خوابه یا که سیرابه
قلبِ آقایم از چه بی تابه
پشت خیمه ها اصغرم تنها
ای شه گل ها هرگز نخوابه
یا علی اصغر (4)
می بری جانم روح و ریحانم
اصغر من را از چه جانانم
از چه رو آنجا در دلِ صحرا
با چنین غوغا من نمی دانم
یا علی اصغر (4)
یا حسین قربان از چه رو پنهان
می روی نالان با چشمِ گریان
می کَنی قبری با چشمِ ابری
سیدی صبری جانِ جانان
یا علی اصغر (4)

آتشین جگر
ای بهارِ پرپرم
پر مزن تو در برم
خون به قلب‌ِ من مکن
ای علی اصغرم
مرغِ خسته ام ـ ای علی اصغرم
طفلِ تشنه ام ـ ای علی اصغرم
طفل تشنه ام(2)
ای علی علی ـ ای علی اصغرم(3)
ای علی علی (2)
عمر و حاصلم علی
خون مکن دلم علی
ناله های خسته ات
گشته قاتلم علی
اشکِ چشمِ تو - دستِ خالیِ پدر
چشم مستِ تو ـ هوش من بَرَد ز سر
طفل تشنه ام(2)
ای علی علی ـ ای علی اصغرم(3)
ای علی علی (2)
لاله ی پدر تویی
طفل پر شرر تویی
بسکه تشنه مانده ای
آتشین جگر تویی
گریه های تو ـ تیر غم زند به جان
ضجه های تو ـ اشک من کند روان
طفل تشنه ام(2)
ای علی علی ـ ای علی اصغرم(3)
ای علی علی (2)

گل فروش
ای خدا هرگز نگردد این فراموشم
حاجیِ شش ماهه ام پر زد در آغوشم
در بر من خنده کرده
او مرا شرمنده کرده
اصغر من اصغر من (4)
با نگاه خسته ات دردم مداوا کن
ای گلِ نشکفته ام خیز و تماشا کن
ای تمامِ حاصل من
مرگ تو شد قاتلِ من
اصغر من اصغر من (4)
در میان دشمنان من در خروش هستم
در بغل دارم گلی را گلفروش هستم
طفل نازم گشته بی تاب
روی دستم گشته سیراب
اصغر من اصغر من (4)
غنچه ی زیبای من را دشمنان چیدند
پیشِ‌ چشمم دشمنان پیوسته خندیدند
حاجیم حاجت روا شد
اصغرم آخر فدا شد
اصغر من اصغر من (4)

حاجی
حاجیِ شش ماهه ام حاجت روایی شد
طفلِ نازِ تشنه ام کرب و بلایی شد
من گلفروش هستم
اصغر به دوش هستم
جانم علی اصغر(2)
از دو چشمان رباب شرمنده ام کردی
بر دلم آتش زدی تا خنده ام کردی
طفلِ صغیرِ من
ماهِ منیرِ من
جانم علی اصغر(2)
چشم خود واکن علی ای روح و ریحانم
تا که سیرابت کنم با اشکِ چشمانم
با من مدارا کن
من را تماشا کن
جانم علی اصغر(2)
بهرِ دست و پا زدن بر تو کنم چاره
بند این قنداقه ات را می کنم پاره
ای همه ی هستم
رفتی تو از دستم
جانم علی اصغر(2)
خونِ سرخِ حنجرت سوزد روانم را
بر عمو محسن رسان بابا سلامم را
ای غنچه ی پرپر
خونین گلو اصغر
جانم علی اصغر(2)

شور و بحر طویل


یا علی اصغر
دلم پر از جوش و خروشه
حسین داره گل می فروشه
اصغر من چرا خموشه
گمان که داره آب می نوشه
* * *
چرا حسین غمین و خسته
به پشتِ خیمه ها نشسته
گمان کنم که کاسه آب و
علیِ اصغرم شکسته
* * *
اصغرِ دل غمین مادر
طفلک مه جبین مادر
رفتی و بعد رفتنِ تو
شیر اومده ز سینه مادر

علی اصغرم لای لای
خدا طفلِ صغیرم را به چشم گریان می برم
علیِ اصغرِ خود را به سوی میدان می برم
برای تشنگی او روم تا چاره ای سازم
من اسماعیل شش ماهه برای قربان می برم
پریشان حالیِ او را ببین ای مالکِ عالم
خداوندا که جانم را به سوی جانان می برم
برای جرعه ی آبی گرفتم اصغرم بر دوش
پرستوی سپیدم را غریب و عطشان می برم
چه کس دیده که طفلی به تیری کرده سیرابش
خدایا طفل عطشان را به اشکِ چشمان می برم
ناله ی اصغر یارب زند آتش به جان و تن
همه ی حاصلِ خود را به قلبِ نالان می برم
گلِ امید خود را من به پای دین فدا کردم
برای حجّ و احرامش به حکمِ یزدان می برم

وای علی اصغرم
وای علی اصغرم، نورِ دو دیده ترم، چه شد تمام ثمرم، خم شده از غم کمرم، چسان به خیمه ها برم، کشته ی طفلِ در برم، تشنه ی عطشان جگرم، اصغرِ قرصِ قمرم، وای از آن دم ز حرم، رباب آید به برم، گوید به آه و اشک خود، کجا شد آخر پسرم، شرم کنم ز مادرش، چگونه بر او نگرم، وای علی اصغرم ...

علی جان علی جان
آرامِ جانِ منی، علی روانِ من، ای طفل بی توانم، آتش مزن به جانم، تا خنده ام نمودی، شرمنده ام نمودی، بی آبی و بی تابی، از خونِ خود سیرابی، تو قامتم خم کردی، عمرِ مرا کم کردی، علی فقط اشاره، بابا چه بی قراره ...

تشنه لب خون جگرم ـ علی اصغر پسرم (2)
قمریِ پر بسته‌ی من
اینقده دست و پا نزن
با دو لب خشک خودت
آتش به قلب ما نزن
* * *
می‌برمت تا که بگم
علی من تشنه لبه
منتظرم توی حرم
خانم رباب و زینبه
* * *
گشتی منو مهربونم
خنده مزن پیش بابا
بازی نکن طفل گلم
با دلِ آتیشِ بابا
* * *
غصه‌ نخور اصغر من
کی می‌گه دل هراسونه
می‌رم که سیرت بکنم
آب فرات فراوونه

ای علیِ اصغرم
با دوچشمان ترم ـ طفل عطشان در برم ـ ای خدا طفل خودم ـ سوی میدان می برم ـ آهوی دشتِ ختن ـ دست و پا کمتر بزن ـ چشم ناز و خسته ات ـ می زند آتش به تن ـ می روم خوابت کنم ـ درِّ نایابت کنم ـ کنج آغوش خودم ـ تا که سیرابت کنم ـ ای عدو مهلت بده ـ اصغرم نشکفته است ـ بین چگونه در برم ـ همچو مرغی خفته است ـ حالِ زارش را ببین ـ این چنین آشفته است ـ آن لبان خشک او ـ دردِ او را گفته است ـ آمده این کودکم ـ تا که سربازی کند ـ آمده بهرِ خدا ـ تا که جان بازی کند ...

چاووشی خوانی و رباعی

اشعار زیر از وبلاگ حسن فطرس برداشته شده است.

«صلوات»


 اول به نبی حضرت خاتم صلوات
دوم به علی شیر دو عالم صلوات
سوم به گل وجودِ پاک زهرا
چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
از بهر حسین آن شه کرب و بلا
وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات

 

«یا الله»


اول به وجود پاک آن یکّه پناه
با نیت قرب او بگو یا الله
دوم به رسول حق جمیع حسنات
بفرست مسلمان به محمّد صلوات
سوم به علی مخزن اسرار حیات
بر حضرت فاطمه نگارش صلوات
چهارم به حسن منشاء خیر و برکات
بفرست به خون دل دمادم صلوات
پنجم به حسین دین قتل العبرات
بر کرب و بلا و اهل بیتش صلوات
بر هشت امام کرم و وجود و برات
بر گلرخ صاحب الزمان گو صلوات


 

«کربلا»


ای مسافر که تو از کرب و بلا می‌آیی
از مزار پسر شیر خدا می‌آیی
خبر از غربت و غم‌های حسین آوردی
خسته از ظلم و ستم، جور و جفا می‌آیی
رفتی و مرقد شش گوشه بغل کردی تو
از دیار غم شاه شهداء می‌آیی
دیده‌ای زینب کبری به کجا ناله زده
از برِ علقمه‌ی شاهِ وفا می‌آیی
ای که کفین ابالفضل ربود از تو قرار
از مقام شهدا، سعی و صفا می‌آیی
ناله کردی به نجف آن حرم نورانی
ای که از صحن و سرای مرتضی می‌آیی
گریه کردی تو به یاد دل زهرا هر جا
از حریم کاظمین و سامرا می‌آیی