قطعه و مفرد
چراغان
ای خدا امشب چراغان کرده ام این سینه را
تا که دلدارم امام صادق آن جا پا نهد
رباعی و دوبیتی
مکتب
سینه امشب به زمزمه آمد
لطف یزدان سوی همه آمد
صاحب مکتب تشیّع ما
صادق آل فاطمه آمد
بهار
دلدار برای دلِ قرار آورده
شادیم که از هزار هزار آورده
بر دست پدر دسته گلی در نجواست
انگار بهار ما بهار آورده
اشعار عروضی
نوش
دلا امشب سبو را پر ز می کن
حریم منزل و میخانه طی کن
به حق امشب که حق من را ندا داد
تو را نرخی فزونتر از طلا داد
خم از ابرویمان یکباره وا کرد
میان میکده ما را رها کرد
به جان تشنهام آب سبو داد
مرا با ساقی و میخانه خو داد
درون سینهام مِهری نهان کرد
که وصف حال او کی میتوان کرد
بگفتا آید از این در نگاری
که دارد عاشقان بیشماری
کنون ساقی و من بر یک قراریم
خمارِ مقدمِ سبزِ نگاریم
درون میکده هر کس به دستی
قدح را پر نموده بهرِ مستی
ولی ناگه تمام هستی آمد
کمالِ لحظههای مستی آمد
پیاله دست من، دستش سبویی
نسیمِ عاشقی آمد چه بویی
خدایا آن که گفتی رخ عیان کرد
تمام غصههایم را نهان کرد
خدایا آن که گفتی برده هوشم
فقط از دست او باده بنوشم
چرا که پیر میخانه فقط اوست
شراب عشق و پیمانه فقط اوست
قلندرگونه باید رو به او کرد
برای دیدنش صدها وضو کرد
همه، عالم شده دیوانهی او
منم مستِ میِ میخانهی او
دگر می از کفِ ساقی نگیرم
سراغی از میِ باقی نگیرم
چرا؟ چون نوش کردم با حقایق
تمامِ عمر از صهبای صادق
شقایق
شبِ میلادِ و بر برگِ شقایق
نوشته نام زیبای تو صادق
رئیس مذهب پاکِ تشیّع
تو بر دل آشنا کردی حقایق
در آن گمراهیِ سختِ زمانه
ز تو تفسیر شد قرآن ناطق
اگر اکنون علی را دوست داریم
همه از زحمتت گردیده لایق
به هر بزم سؤالِ فقه و علمی
ز پاسخهای خود گشتی تو فائق
اگر ای پاسدار دین نبودی
کجا بود این همه عشق و علایق
بدان تا حشر ای شیخ الائمه
بوَد مدیون درسِ تو خلایق
اشعار نو
در حال آماده سازی ...
ذکر و سرود
عشق
شبِ میلادِ تو مولا، شبِ عشقِ و شورِ یاره
عاشقِ شیعه در این شب به کسی کاری نداره
فقط از تو ـ میگه مولا ـ همهی کارش همینه
میخواد امشب ـ واسه یک بار ـ ببری اون و مدینه
یا امام صادق ـ مولا امام صادق (2)
کمی از صدق و صفات و، به دل ما گر بریزی
تو که دنیای کمالی، کم نمی شه از تو چیزی
میخوام امشب ـ تا بتونم ـ شیعهی عشقِ تو بمونم
آخه آقا ـ تا جوونم ـ میخوام نامت رو بخونم
یا امام صادق ـ مولا امام صادق (2)
ستاره
آینه وشمعدون، گل و گلاب دون، هر ملکی داره مییاره
ساغر و جامی، شهد و شرابی، هر کدومش دستِ ستاره
نوشته رو برگِ گلِ شقایق
خوش آمدی خوش آمدی یا صادق
هدیه ای از آسمونه
مادر تو چشماش میخونه
از لحظهای که اومده
امامِ باقر خندونه
یا سیدی یا سیدی امام صادق مددی (2)
هر کی نظر بر، روی مهش کرد، کارِ دلش سوز و گدازه
همه میدونه، امام صادق، مکتب شیعه رو میسازه
یه روز میآد سختی میشه چه آسون
با همّتش شیعه میشه فراوون
عالمی گشته مستِ تو
قربون بود و هستِ تو
بینانگذارِ مذهبم
فدای نازِ شصتِ تو
یا سیدی یا سیدی امام صادق مددی (2)
شور و بحر طویل
مولا امام صادق (4)
دلم میخواست که امشب و مدینه مهمونت بودم
کنارِ قبرِ خاکیات، خودم غزل خونت بودم
دلم میخواست با اشک چشم برات چراغونی کنم
مثلِ همین لحظه آقا برا تو مجنونی کنم
کاشکی بیای امشب رو به حال من نظر کنی
یه شب ز کوچهی دلم یه لحظهای گذر کنی
یه امضاء روی این دلِ میون این سینه بدی
با خندههای دلربات جوازِ مدینه بدی
منبع: وبلاگ حسن فطرس
باسلام: جناب آقای احمد زاده وبلاک خوب وپر محتوائی دارید< بیانگر این است با عشق وعلاقه خاصی زحمت می کشید .خدا خیرتان دهد ُ با اجازه تون وبلاکتان را لینک نمودم اگر افتخار دهید وسری به وبلاک حقیر بزنید واز نظرات مفیدتان حقیر را آگاه فرمائید بسیار متشکر خواهم شد مجدداْ توفیقتان را آرزومندم بابل: محسن زاده