راه چـاره نداره ، اشـکای غربـت من داغ هفتاد و دو گل ، شد حسین قسمت من به خدا یادم نمی ره گریـه و آه رباب نمی دونی چی کشیدم توی مجلس شراب سوخت دلم با تب تو ، خیزران و لب تو ، کاش می مرد زینب تو ---------------------- بعد از اون غروب غم ، دل من خونه هنوز مثه زلـف تو رویِ ، نی پریشـونه هنـوز وقتی بوی سیب سرخ پیچید تو دشت کربلا می دیدم سر حسینم و رو اوج نیزه ها امون از کرب و بلا ، که تن خون خدا ، موند به زیر دست و پا « حسین دار و ندار دل من ، شهید بی غسل و کفن »
بسیار زیبا بود. احسنت