پلکی مزن که چشم ترت درد میکند
پر وا مکن که بال و پرت درد میکند
میدانم اینکه بعد تماشای اکبرت
زخمی که بود بر جگرت درد می کند
با من بگو که داغ برادر چه کار کرد
آیا هنوز هم کمرت درد میکند
مانند چوب خواهش بوسه نمیکنم
آخر لبان خشک و ترت درد میکند
لبهای تو کبود تر از روی مادراست
یعنی که سینه پدرت درد میکند
می خواستم که تنگ در آغوش گیرمت
یادم نبود زخم سرت درد میکند
کمتر به اسب نیزه سوار و پیاده شو از
این حجمه های سنگ سرت درد میکند
خسته نباشید
خدا قوت
می خواستم از شما یک خواهش کنم
اگه میشه وبلاگ من رو هم لینک کنید تا من هم در ان کار خیر سهیم باشم
من شما رو لینک کردم
ww.fadack110.blogfa.com
یا علی