سلام
در ین پست اشعار در مدح بانوی کریمه حضرت فاطمه معصومه درج شده است امیدوارم که همه عاشقان حضرتش مورد عنایت خاصه حضرت قرار بگیرند.
قطعه و مفرد
معصومه
لقب گرفتهای از حجت خدا چون که
رضا تو را گرفت در آغوش و گفت معصومه
ذوب
همچو شیشهای شکسته اومدم تو حرمت
تا که با شعله نگاهت من و ذوبم بکنی
رباعی و دوبیتی
زهرا(س)
امشب که گلی نجمه به بر آورده
بر سینهی عرشیان شرر آورده
گویند به گوش هم در افلاک و زمین
حق حضرت زهرای دگر آورده
اشعار عروضی
بارگاه
به دل حک شد به خط آشنایی
شب میلاد و آغازِ گدایی
گدای بارگاهِ سبزِ عشقم
ببین امشب دلم گشته هوایی
به پیش پای تو غرقِ سرشکم
که شاید سر زنی بر بینوایی
کریمه کاسهام بنگر که بالاست
کرم بنما تو هر چه میتوانی
تویی معصومه، عصمت پیش رویت
کند سجده از این نورِ خدایی
تویی بانوی قصرِ سرخِ مذهب
که با زینب همیشه هم صدایی
همین بس از تو ای معصومه جانم
لقب گیرنده از جامِ رضایی
رضا نامِ تو را معصومه خوانده
که سر تا پا چنین زهرا نمایی
همه امشب کنارِ بارگاهت
من و این گریه و فصلِ جدایی
دلِ فطرس شده در شامِ میلاد
اسیرِ گنبدِ زردِ طلایی
کریمانه
ای گوهر درّدانه، یا حضرت معصومه
ای روح کریمانه، یا حضرت معصومه
موسی به برش گلشن، شد دیدهی او روشن
یاسی تو به گلخانه، یا حضرت معصومه
نجمه شده روحانی، از آن رخ عرفانی
گویند به کاشانه، یا حضرت معصومه
چشمانِ رضا خندان، قلبش چو درّی غلطان
از دیدن جانانه، یا حضرت معصومه
ای چشمهی پاکیها، ای مَضجَعِ خوبیها
آبادیِ ویرانه، یا حضرت معصومه
حوا شده مسرورت، مریم کمی از نورت
ای روح مسیحانه، یا حضرت معصومه
بانو نظری بنما، امشب تو بر این نجوا
از عاشقِ دیوانه، یا حضرت معصومه
طلوعِ عصمت
ای همه آسمانِ شده، خیره به هر نگاه تو
چشم رضا ستاره شد، مانده کنارِ ماهِ تو
لشگرِ حوریان ببین، برگِ خزانِ مقدمت
آمده تا که بال خود، فرش کند به راهِ تو
سینهی کاظم ار شده، شاد ز مقدم شما
برده قرار نجمه را، خندهی گاه گاهِ تو
وقتِ ظهور عفت و طلوعِ عصمت آمده
مانده شبِ سیاه دل، منتظرِ پگاه تو
کی بشود که شاعری، مدح کمال گویدت
وصف کند ز گوشهی گنبد و بارگاه تو
کاش کنی عنایتی، ز روی لطف و مرحمت
همیشه باشد این دلم، مرغکِ در پناه تو
خجل به محشرم مکن، به پیشِ چشم دیگران
دیدهی انتظار من، شفاعت و اله تو
اشعار نو
در حال آماده سازی ...
ذکر و سرود
شفیعه
آسمونها گل براش هدیه آوردند
کهکشونها عطرش و هر جا میبردند
هر ستاره مستِ دیدارِ دوبارهاش
هر فرشته دلا رو به اون سپردند
از سماء ندا مییاد مقام اون خیلی رفیعه
من و روزِ محشر و لطفِ تو بانویِ شفیعه
معصومه جانم یا معصومه جانم (3)
هر فرشته دلْ گره زده به بالش
چشمِ نجمه به گلستانِ جمالش
نور این گل که شبیهِ گلِ یاسه
شده موسی مستِ حجبِ بی مثالش
دختری اومده تو عرش و سما که بیقرینهاست
به همه مژده بدید ثانی زهرای مدینهاست
معصومه جانم یا معصومه جانم (3)
همه عالم پیش پاش سر به سجودند
حوریان از قدمش گرمِ سرودند
در حضورِ رخِ دریای کرامت
دیگه زنها مثل یه چشمه و رودند
هر چی از کرامتش دم بزن بازم نگفتم
عمری این کریمه پشت و پناهمه نیفتم
معصومه جانم یا معصومه جانم (3)
کریمه
یه دلم عاشق و حیرون
یه دلم شیدا و مجنون
به دلم میگم نخور غم
اومده باغ و گلستون
دیدن گل های خنده روی لب چه باصفاست
شب عیدِ خواهرِ اربابمون امام رضاست
مولاتی یا معصومه ـ یا معصومه ـ یا معصومه (3)
کی میگه که من ندارم
تو فقیری بی قرارم
توی دنیا پادشاهم
تا که این بیبی رو دارم
چیزی که عیونه آخر دیگه حاشا نداره
نوکر معصومه تو زندگی غوغا نداره
مولاتی یا معصومه ـ یا معصومه ـ یا معصومه (3)
یه دلم شهر مدینه ست
تو بقیعِ بی قرینه ست
خنده معجون شده با اشک
شب بانویِ کریمه ست
من که امشب با یه قلبِ بیریایی اومدم
تو حریمِ این کریمه به گدایی اومدم
مولاتی یا معصومه ـ یا معصومه ـ یا معصومه (3)
شراره
امشب این قلبِ من شراره داره ـ معصومه جان
آسمونِ چشام ستاره داره ـ معصومه جان
هوس ضریحت و نظاره داره ـ معصومه جان
میگم با نم نم چشام با این نوای شیدا
کریمهی آلِ نبی خوش آمدی به دنیا
سیدتی سیدتی یا معصومه جانم (3)
هر چی بارون به پیش پات میبارم ـ معصومه جان
سر رو بر ضریح با صفات میزارم ـ معصومه جان
قلبِ مجنون برات هدیه میآرم ـ معصومه جان
شکوفه بارونه خدا به سرسرای کاظم
صل علی محمدِ ذکر و نوای کاظم
سیدتی سیدتی یا معصومه جانم (3)
شب عید و دلم بهونه داره ـ یا فاطمه
نغمه گرم و عاشقونه داره ـ یا فاطمه
هوای گنبد و آشیونه داره ـ یا فاطمه
از حرمت تا به بقیع دلم اسیرِ غوغا
فاطمهی معصومهای هستی شبیه زهرا
سیدتی سیدتی یا معصومه جانم (3)
مرحبا
مرحبا ای مهربان همسرِ موسی
گهری آوردهای در برِ موسی
خانه نورانی شده اهل دل شادند
از وجودِ مقدم دختر موسی
معصومه جان معصومه جان ـ یا معصومه (4)
میرسد از آسمان بانگ و فریادی
کاظم از شوق و شعف میکند شادی
با نگاهی بر گلِ روی آن دختر
کاظم از مادر کند دم به دم یادی
معصومه جان معصومه جان ـ یا معصومه (4)
حضرت موسی الرضا با دلی پر شور
در بغل معصومه را، وصلِ نورٌ النور
زیر لب دارد رضا صد دعای خیر
از برای خواهرش چشم دشمن کور
معصومه جان معصومه جان ـ یا معصومه (4)
اهلِ قم اهلِ جهان در پناه تو
مرکزِ پرگارِ دین پایگاهِ تو
ای گل موسی تویی چون امیدِ ما
روز محشر عفوِ ما در نگاهِ تو
معصومه جان معصومه جان ـ یا معصومه (4)
شفاعت
جانِ عالم گردِ راهت
حسرت دل یک نگاهت
میبرد از عاشقان دل
یک نما از بارگاهت
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه (2)
شمس روحم، مهر و ماهم
تکیهگاهم جان پناهم
کن شفاعت روز محشر
بندهای غرقِ گناهم
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه (2)
ای حدیثِ سوز و سازم
زندگی را رمز و رازم
پیشِ چشمم چون صراط است
نامِ تو مهرِ جوازم
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه (2)
شور و بحر طویل
مددی معصومه جانم (3)
آمدی جلوهی کوثر ـ حامی دین پیمبر ـ شبیه
زهرای حیدر ـ دخترِ موسی بن جعفر ـ عالم گشته منور ـ از تو ای یاسِ مطهر *
تو کریمهی امیدی ـ تو که نوری و نویدی ـ تویی شرح هر سفیدی ـ تویی دشمن
پلیدی * تو به درد ما شفایی ـ از تبارِ مصطفایی ـ تو بهارِ مرتضایی ـ تو
حدیث هل اتایی ـ ثانیِ خیر النسائی ـ معدن صدق و صفایی ـ مظهر لطف و وفایی
ـ بانویی حاجت روایی ـ تو به غربت آشنایی ـ چونکه خواهرِ رضایی . . .
آن خالقی که بر تن بی روح جان دهد
مهر تو، رایگان، به دل خاکیان دهد
شخصی کریم، جود بلا شرط می کند
آری، خدا هر آنچه دهد، رایگان دهد
هر نعمتی که داد خدا، بی سوال داد
وصل تو را، که خواسته ام، بی گمان دهد
از خلقت تو، خواست خداوند لامکان
ما را کنار رحمت عامش مکان دهد
گر جان دهم، به یک نگهت، سود با من است
کالای خویش را، که بدین حد گران دهد؟
بی امتحان مرا به غلامی قبول کن
رسوا شوم، اگر دل من امتحان دهد
دارم امید، لطف تو گیرد چو دست من
دامان پر ز گرد گناهم تکان دهد
می خواست گر خدای نبخشد گناه ما
ما را چرا امام چنین مهربان دهد؟
آن پرچمی که بر سر بام حریم توست
راه بهشت را به محبان نشان دهد
قلب (حسان) به یاد تو از غصه فارغ است
در انتظار این که به پای تو جان دهد
روز جزا که در صف قرآن و عترتیم
ما را امام ثامن ضامن امان دهد
مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز
چشم در راه تو، صاحب نظرانند هنوز
لالهها، شعله کش از سینه داغند به دشت
در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز
از سراپرده غیبت خبرى باز فرست
که خبر یافتگان، بى خبرانند هنوز!
آتشى را بزن آبى به رخ سوختگان
که صدف سوز جهان، بدگهرانند هنوز
پردهبردار! که بیگانه نبیند آن روى
غافل از آینه، این بىبصرانند هنوز!
رهروان در سفر بادیه، حیران تواند
با تو آن عهد که بستند، برآنند هنوز
ذرّهها در طلب طلعت رویت، با مهر
همچنان تاخته چون نوسفرانند هنوز
سحرآموختگانند، که با رایت صبح
مشعل افروز شب بىسحرانند هنوز
طاقت از دست شد، اى مردمک دیده! دمى
پرده بگشاى! که مردم نگرانند هنوز
من کیستم حقیقت حق را خزانه ام
بیرون ز مرز فکر و خیال و فسانه ام
بنیانگذار مذهب و مسندنشین علم
فیض مدام فلسفه عارفانه ام
سبط نبى و پور على، نجل فاطمه
الگوى صبر و صلح حسن را نشانه ام
آئینه دار نهضت سرخ حسینى ام
چون عابدین به نخل عبادت جوانه ام
بحرالعلوم باب من است و سخا و جود
یک قطره اى بود ز یم بیکرانه ام
استاد فقه و فلسفه و منطق و اصول
پرچم فراز علم به قاف زمانه ام
با این همه جلال در این جوّ قیرگون
محصور کرده خصم ستم پیشه خانه ام
از یورش شبانه ابن الرّبیع پست
آید به ناله سنگ ز سوز شبانه ام
لرزد به سان بید تن اهل بیت من
تا مى کشد ز خانه برون وحشیانه ام
آن بى حیا سواره و من با تن ضعیف
پاى پیاده در پى اسبش روانه ام
تندى کند که تند برو در بر امیر
کندى اگر کنم بزند تازیانه ام
آنان که سوخته اند دَرِ خانه على
آتش زدند از ره کین درب خانه ام
(ژولیده اصفهانى)
ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت
دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت
چو جد خویش علی سالها به خانه نشاند
ز دیده ام همه شب اشک دانه دانه گرفت
هنوز خانه زهرا نرفته بود زیاد
که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت
سپاه کفر به کاشانه ام حجوم آورد
مرا بزمزمه و ناله شبانه گرفت
زباغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را
دل شب آمد و در کنج آشیانه گرفت
سر برهنه و پای پیاده برد مرا
پی اذیت من بارها بهانه گرفت
هنوز خستگی راه بود در بدنم
که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت
هزار شکرکه زهر جفا نجاتم داد
مرا بموج غم از مردم زمانه گرفت
چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول
که گه بزهر جفا گه به تازیانه گرفت
گرفت تاسمت نوکری زما«میثم»
مقام سروری و جاودانه گرفت
غلامرضا سازگار
دلم هواى بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرم صادق
سلام من به بقیع و به تربت صادق
سلام من به مدینه به غربت صادق
سلام من به مدینه به آستان بقیع
سلام من به بقیع و کبوتران بقیع
سلام من به مزار معطّر صادق
که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع
سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقیع
سلام من به گل یاس هاشمىّ بقیع
ز غربتش چه بگویم که سینهها خون است
براى صادق زهرا مدینه محزون است
دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت
که ذکر غربت لیلى حدیث مجنون است
همانکه غربتش از قبر خاکىاش پیداست
امام صادق شیعه سلاله زهراست
ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد
هدف به تیر جسارت امام صادق شد
همانکه فاطمه را بین کوچه زد گویا
ز کینه قاتل این پیرمرد عاشق شد
امام پیر و کهنسال شیعه را کشتند
امان که روح سبکبال شیعه را کشتند
براى فاطمه از بى کسى سخن مىگفت
براى مادرش از غربت وطن مىگفت
بخاک حجرهاش از سوز سینه مىغلطید
پسر به مادر خود از کتک زدن مىگفت
از آن شبى که زد او را ز کینه اِبْنربیع
دوانده در پىاش اندر مدینه ابنربیع
فضاى شهر مدینه بیاد او تار است
هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است
هنور مىکشد او را عدو به دنبالش
هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است
هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است
هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است
سایت شیعتی
همان امام غریبی که شانه اش خم بود
به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود
میان صحن حسینیه ی دو چشمانش
همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود
دل شکسته ی او را شکسته تر کردند
شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود
اگر تمام ملائک زگریه می مردند
به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود
حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
اگر چه آبروی خاندان آدم بود
شتاب مرکب و بند و تعلل پایش
زمینه های زمین خوردنش فراهم بود
مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده
چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود
امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد
همان امام غریبی که شانه اش خم بود
سروده علی اکبر لطیفیان
اگر چه عاشقی نالایقم من
مرید محض قال الصادقم من
دل ما لایق هر برتری شد
چو دینش دین حق جعفری شد
چو گویم ذکر اهل بیت مولا
شود دلشاد از من قلب زهرا
نمایم شادی قلبش مکرر
چو گویم از رئیس شیعه جعفر
ز شهری می گذشت آن بی قرینه
میان مکه و شهر مدینه
میان کوچه ها آن ماه می رفت
عجب مانند حیدر راه می رفت
زمین زیر قدومش مفتخر بود
زمان غرق گل خیر البشر بود
به دور شمس رویش همچو اختر
همه اصحاب و شاگردان جعفر
ملائک جملگی در بین راهش
همه در التماس یک نگاهش
رسد آن معدن نور و تجلی
میان راه در کوئی به طفلی
به کوچه کودک خرد سیه روی
به بازی بود با بازیچه گوی
به سوی طفل عاشق گشت راهی
به رخسارش نمود از دل نگاهی
گرفت از دست طفل آن گوی کوچک
تعجب کرد از این کار کودک
نگاهی کرد بر رخسار صادق
چو بلبل خیره شد او بر شقایق
گل زهرا سوالی کرد از او
الا ای نونهال پاک بر گو
عزیزم بیشتر از والدینت
ز که داری به قلب خود محبت
جواب آمد سوالت قلب برد
به زخمم باز هم اینک نمک خورد
منم دلداده یار غریبی
که از او نیست چشمم را نصیبی
دلم را برده و دلتنگ هستم
ز بوی بادهاش از دور مستم
همیشه گفته ام هرشب به مادر
بگو قصه مرا از وصف جعفر
اگر چه گفته ام هر شب به بابا
ببر طفلت به وی پور زهرا
ولی داغش نهان دارم به سینه
نبرده او مرا سوی مدینه
چو بشنید این سخن از طفل عاشق
ز دیده ژاله جاری کرد صادق
درون جام کودک پر عسل کرد
ز رافت طفل کوچک را را بغل کرد
بفرمود او به یارانش پیامی
بدین مضمون فرموده کلامی
که آیا غیر حب ،دین پایه دارد
به غیر عشق بر سر سایه دارد
بله در مکتب و دین ولایت
محبت هست مصداق شهادت
آن طائر بهشتی تنها در آشیانه
چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه
سوزش شرار سینه ذکرش ترانه لب
آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه
کی دیده زاهدی را وقت عبادت شب
با دست بسته دشمن بیرون کشد زخانه
او با کهولت سن با قامت خمیده
این با قساوت قلب در دست تازیانه
آن زاده پیمبر ارثیه اش ز حیدر
این بود کز سرایش آتش کشد زبانه
هر چند خانه اش سوخت از دود و شعله افروخت
دیگر نخورد یارش سیلی در آستانه
آن عزت رفیعش آن غریت بقیعش
منبع: وبلاگ اشعار مذهبی
با سلام
پیشاپیش شهادت امام صادق(ع) را خدمت شما رهروان راه اهل بیت تسلیت عرض می نمایم اشعار شهادت امام صادق(ع) که از وبلاگ دوست گرامیم حسن فطرس برداشته ام رو برای شما دوستان قرار دادم امیدوارم که مفید واقع بشه.
برای دیدن اشعار بر روی ادامه مطلب کلیک کنید...
ادامه مطلب ...سلام
یک ایده به ذهنم خطور کرده که هنوز خام و ناپخته است که میخوام از شما بزرگواران نظر بخوام ببینم اصلا جواب میده یا نه؟
جرقه:
توی لیست بازدید کنندگان وبلاگم رو که نگاه می کردم بیشترین کلمه ای که توی موتور جستجوی گوگل سرچ شده بود و به وبلاگ بنده لینک داده شده بود کلمه (آموزش مداحی) بود که مشخص بود که خیلی ها علاقه به این کار دارن و دنبال این مطلب می گردن لذا...
ایده:به ذهنم خطور کرد که اگه یک اتاق مجازی توی وب طراحی کنیم که توی اون یک عده از اونایی که دسترسی به کلاس مداحی ندارن و از اون طرف علاقه و استعداد زیادی در این امر دارن بیان و داخل این سایت ثبت نام کنن و در ساعات مشخصی از روز بتونیم اونجا به صورت آنلاین آموزش داشته باشیم به وسیله صوت که خود این یک برنامه نویسی قوی میخواد (برای طراحی سایت) و همچنین یک اینترنت پر سرعت(برای برگزاری کلاس های آنلاین آموزش مداحی).
البته مخاطبین این سایت بیشتر اونایی هستن که در شهرایی زندگی می کنن که کلاس مداحی در اون شهر نیست و یا این که در خارج از مرز هستند و علاقه به این موضوع دارن.
البته اگر چنین چیزی بخواد راه اندازی بشه حد اقل ۶ ماهی طول می کشه.
شما نظر بدین آیا اصلا خوبه بده مسخره است عالیه افتضاحه نمی دونم خلاصه من تابع نظر جمعم.
این اشعار سروده حسن فطرس شاعر خوش ذوق اهل بیت است.
این اشعار مذهبی و اشعار آئینی شامل شعر مدح حضرت ابالفضل ، روضه حضرت ابالفضل ، شعر سینه زنی ، اشعار روز تاسوعا ، شعر شب تاسوعا و بحر طویل و ... است .
**********************************************************
البته این شعر را هم گفته اند که از لبان مبارک امام زمان در مدح عموی گرامیشان جاری شده است.
یادم ز وفای اشجع الناس آید
از چشم ترم سوده الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عباس آید
*********************************************************
بر روی ادامه مطلب کلیک کنید تا تمامی اشعار را مشاهده نمایید.
ادامه مطلب ...
باسم رب العالی الاعلی و رب المرتضی
می کنم در ماه رحمت وصف آن شیر خدا
باید امشب دل پر از احساس کرد
تا شب قدر علی این سینه را الماس کرد
باید از اعماق دل نام علی را هم سرود
چون علی بهر محمد یاوری دیرینه بود
هر که از ذکر علی غافل بود، جاهل بود
بی ولای او ، نماز هر کسی باطل بود
ذکر مولا فاتح قلب همه است
ذکر حیدر روز و شب یا فاطمه است
بشنوید ای مردمان حق پرست
عشق حیدر از ازل در تار و پودم بوده است
در مه غفران مه رحمت، ماه توبه، ماه عشق
می سرایم مدح مولایم علی، آن شاه عشق
از قلم خواهم مرا یاری کند
پیش مولا آبروداری کند
هان مسلمانان عاشق ! شیعیان پاکدل
عشق او گشته عجین، از کودکی با آب و گل
یاد دارم مادرم نام علی یادم بداد
شیر را با عشق مولا در دهان من نهاد
گفت روزی مادرم فرزندکم ای دلبرم
من تو را با عشق مولایم علی می پرورم
یاد دارم روزها با عشق تو سر کرده ام
روز و شب مداحی اولاد حیدر کرده ام
یاد داری یا علی نذرت جوانی کردهام؟
در مسیر عشق تو من جانفشانی کردهام!
مه ،مه رحمت بود ماه صیام است ونماز
وه چه خوش ماهی بود ماه دعا ، راز و نیاز
حرفی از راز و نیاز آورده ام مولای من
سینه را لبریز از سوز و گداز آوردهام مولای من
هان تو ای شیعه چرا بر خواب غفلت می روی!!
در سحر آیا تو مغروق خدایت می شوی؟
گر تو مولایت علی باشد چرا راهت جداست؟
عاشق مولا همیشه غرق در ذات خداست
اقرا ای شیعه تو در مصحف، صفات مومنون
الذین هم فی صلاتهم خاشعون
شیعیان! راه علی تا روز محشر زنده است
هر که دارد عشق او ، وا... او پاینده است
شعر و مصیبت لیالی قدر و شهادت امام علی علی(ع) سینه زنی و نوحه حضرت علی (ع)
ذکر شور
برای دیدن اشعار بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.
ادامه مطلب ...
کَرَم
در نیمه ماه رمضان حقِ کریم
اوجِ کرمش را به جهان ثابت کرد
رباعی و دوبیتی
رطبِ ذکر
در نیمهی ماه رمضان ماه برآمد
سالار کریمان جهان از سفر آمد
افطار کنید از رطبِ ذکرِ حسن جان
چون بر علی و فاطمه زیبا پسر آمد
بوسهی اشک
مرهم به چنین شدت لرزیدن نیست
با بوسهی اشک وقت گل چیدن نیست
دانم حسنم که در جهان چارهای از
لبهای تو را پاره جگر دیدن نیست
افطار
در زمزمهام ذکر دل آرای شماست
دل عاشق و دیوانهی سیمای شماست
امشب همه جا حریم عشق حسن است
در سفرهی افطار دلم جای شماست
عصا
من آمدهام تا که صنوبر باشم
فرزند و وصی ز بهرِ حیدر باشم
در کودکیم ز جور ضرب سیلی
در کوچه عصای دست مادر باشم
اشعار عروضی
رطب
امشب ای دل شب مستانگی جان و تن است
قفل افطار دلم دست امام حسن است
امر کرده است که افطار کنم با لعلش
رطب سفرهی من خندهی شیرین دهن است
همه بتهای فرا روی خودم میشکنم
چون نگارم نوهی ارشد آن بت شکن است
امشب آرامش من ذکر حسن باشد و بس
ایها الناس بدانید حسن عشقِ من است
این چه طفلیست که ثانی رسول الله است
رخ او ماه و دو چشمش گل و باغ و چمن است
نقره بار است لبش، روز تنش، شب مویش
بوی عطرش سبب طعنهی مشک ختن است
فطرس از حسرت دیدار رخش میسوزد
زیر لب زمزمهاش مدح چنین یاسمن است
زُمُرّد
ملک زُمُرّد میریزه به بام خونهی علی
به زیر لب داره فلک ذکر خداوند جلی
عطا شده به فاطمه شه پسری مثل نبی
برده قرار فاطمه صبر و قرارِ امشبی
خبر بدید پیمبر و فرشتهها با زمزمه
تا با نگاهِ اولش بگه شبیه خودمه
از سینه تا فرقِ سرش هم حسن هم احمده
لعاب صافِ دهنش شهدِ لبِ محمده
نیمهی ماه رمضون ماه شبِ بدر اومده
چشمِ دل و باز بکنید سرّ شبِ قدر اومده
چشاش حسن نگاش حسن خندهی رو لباش حسن
چش تو چشه مادرشه نورِ دو گونههاش حسن
جود و سخا هر چی باشه پیش وجودِ اون کمه
آهای گرفتارا بیاید این انتهای کرمه
اگر که پای مژههاش یه قطرههایی شبنمه
تفسیرِ آیندهی اون، حکایتِ درد و غمه
تو زندگیش اگر چه اون شاهِ ولی بی یاوره
خودش غریب و بی پناست ولی پناهِ مادره
گدا
عالم و آدم بداند من گدای مجتبایم
هر چه هستم هر چه باشم از برای مجتبایم
از تولد یا که نه روز ازل تا روز محشر
عاشق و مجنون و مست و آشنای مجتبایم
رو گرفته ماهِ امشب از حلولِ ماهِ زهرا
در نماز و سجدهی شکرِ خدای مجتبایم
عِطرِ یاس و یاسمن زد بر مشامِ روزهداران
من چو مبهوتان دیگر در هوای مجتبایم
جان دهم گر جان پذیرد، پیش پایش دل بمیرد
خود به مسلخ میبرم چون من فدای مجتبایم
ای تو یوسفتر ز یوسف، با کرم کنعانیام کن
تا شود روزی بگویم خاکِ پایِ مجتبایم
چشمِ ابری من امشب پر ز بارانِ مدینه
سینه گوید عقده دارِ عقدههای مجتبایم
فطرس از بس در گلویش غم چو بغضی خانه کرده
قطرهی اشکش بگوید بی صدای مجتبایم
اشعار نو
در حال آماده سازی ...
ذکر و سرود
کریم
امشب چشام بارونیه
عرش و زمین مهمونیه
ز بسکه مسته دلِ من
سرآخرش مجنونیه
یه نورِ آسمونی تو سینه کرده غوغا
با کرمِ خدایم کریم اومد به دنیا
کریمِ آل فاطمه امام حسن فدات بشم (3)
ناطقِ قرآن کریم
که دل و جونم ربوده
تا سحر از لطفِ خدا
راز و نیازم سجوده
بگید به دشمن دین آخرِ ظالمی شد
ماه خدا مزیّن به ماه فاطمی شد
کریمِ آل فاطمه امام حسن فدات بشم (3)
سرودِ دل
من به هوای یارم
سرود دل میخوانم
به عشقِ رویش امشب
منتظرش میمانم
دلبر من، سرور من به دلبری چیره دسته
حاصلِ زائرِ رخش یه دل و یک چشم مسته
یا سیدی یاسیدی کریم آل فاطمه (4)
دل از ملک بستاند
به چرخش یک مویش
کار علی و زهرا
نظارهی ابرویش
عشوه گری نماید آن به خندههای مستانه
کند به یک کرشمهای دل جهان را دیوانه
یا سیدی یاسیدی کریم آل فاطمه (4)
تو شاهی و ما بنده
یا سیدی یا مولا
ز عشقت هستم زنده
یا سیدی یا مولا
منم منم گدای تو کریم آلِ فاطمه
فدای غصههای تو کریم آلِ فاطمه
یا سیدی یاسیدی کریم آل فاطمه (4)
بلور
نور نگاهش ـ زلفِ سیاهش ـ دل من و دیوونه کرده
خانهی زهرا ـ چشمای مولا ـ با قدمش گلخوونه کرده
اون که رخش مثل مه کامله
یوسف زهرا پسرِ فاطمه
نیمهی ماهِ رمضون ـ دل شده سرگشتهی اون
اون قده شادِ دلِ من ـ میگه همش برام بخون
ای گل زهرا ـ ای گل زهرا ـ یا حسن بن مرتضی (4)
دنیای نوره ـ مثلِ بلوره ـ زلف سیاش ببین کمنده
حیدرِ کرار ـ گرمِ سروره ـ چون پسرش داره میخنده
دیدن داره یه ماه و دو ستاره
تو قلب زهرا و علی بهاره
چه برق چشماش با صفاست ـ نورِ دو چشمِ مصطفاست
کرامتش حرف نداره ـ خیلی رئوف و با وفاست
ای گل زهرا ـ ای گل زهرا ـ یا حسن بن مرتضی (4)
امشب خرابم ـ در تب و تابم ـ به سیم آخر زدهام من
به عشق یارم ـ چه بیقرارم ـ به هر طرف سر زدهام من
جز اون ندارم به کسی پناهی
قربونِ قاسمش بشم الهی
امشب به دل تاب و تبه ـ نام خدا ذکرِ لبه
چون شب میلاد حسن ـ عشقِحسین و زینبه
ای گل زهرا ـ ای گل زهرا ـ یا حسن بن مرتضی (4)
هبذا
هبذا یا فاطمه بنت پیغمبر
دسته گل آوردهای در برِ حیدر
کودکی از جنسِ نور اینچنین زیبا
خندهاش برده دلِ ساقیِ کوثر
جانم فدایت ـ یا حسن جانم
هستم گدایت ـ یا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ یا حسن جانم (4)
در بغل امشب علی چون قمر دارد
گنجی از الماس و زر او به بر دارد
خانه نورانی شده از چنین میلاد
فاطمه در خانهاش شه پسر دارد
جانم فدایت ـ یا حسن جانم
هستم گدایت ـ یا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ یا حسن جانم (4)
خنده باران شد خدا گلشنِ طاها
شبهِ پیغمبر کندِ عالمی شیدا
ماه بدرِ فاطمه در مَهِ قرآن
عشوه بازی میکند با دلِ زهرا
جانم فدایت ـ یا حسن جانم
هستم گدایت ـ یا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ یا حسن جانم (4)
من فدای مقدمت ای پناه من
هر دو ابرویت شده قبلگاه من
گر شود از روی لطف گوشهی چشمی
بر من مسکین کنی تکیه گاه من
جانم فدایت ـ یا حسن جانم
هستم گدایت ـ یا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ یا حسن جانم (4)
حضور
ستارههای آسمون ـ شب شبِ وصاله
شبِ ستاره بارونه ـ در حضورِ یاره
با دلِ مجنون شده
نیمهی ماهِ خدا
میونِ ذکرا میگیم
یا حسنِ مجتبا
یا حسنِ مجتبی ـ یا حسن مجتبی (4)
ز مقدمِ اون عالمی ـ در سرور و گلشن
چشم علی و فاطمه ـ غرقِ نور و روشن
برای حفظِ زخمِ چشم ـ از وجودِ دشمن
ذکرِ نبی شد چار قل و ذکرِ ختمِ جوشن
سفرهی افطار عشق
عسل بارون از نگاش
روزهاش و باز میکنه
علی با شهدِ لباش
یا حسنِ مجتبی ـ یا حسن مجتبی (4)
امشب که دلا بونهی ـ آتشینه کرده
حال و هوای عاشقا ـ به مدینه کرده
میرسد از آسمان
از عرشیان این سخن
بگیر جواز بقیع
با مددی از حسن
یا حسنِ مجتبی ـ یا حسن مجتبی (4)
شور و بحر طویل
امام حسن امام حسن آقام آقام آقام امام حسن (3)
مرغ دلم رفته ز تن
رفته به گلزار و چمن
زیر لبش میگه دلم
قربونتم امام حسن
* * *
بر دل ما که دلبره
از همه دلرباتره
با قطرهای از کرمش
از عاشقاش دل میبره
* * *
این کودک نازِ علی
که گشته همراز علی
روی تماشایی داره
چشمای زیبایی داره
بگم ز ناز خندههاش
خنده رویایی داره
برق نگاش گفتنیه
قد و بالاش دیدنیه
پهلوونِ کرامته
شجاعتش چون علیه
* * *
تو عمر با مشقتش
وارث صبرِ مادره
لحظه به لحظه تو بقیع
زائر قبرِ مادره
روی لباش نوشته که
کشتهِ خونِ جگره
زهرا غریب حیدره
حسن غریبِ مادره
کریم آل فاطمه ـ مولانا یا حسن جان (3)
به تارِ مژگان علی
رو قلب زهرا نوشته
کسی که یارِ حسنه
همیشه جاش تو بهشته
* * *
عاشقیمون صفا داره
چون عشق ما دل رحیمه
عاشقا رو هوا داره
چون که آقامون کریمه
* * *
از کرمِ امام حسن
هم دیده ام هم شنیدهام
حالا یه کم از عشقش و
به هر دو دنیا نمیدهم
* * *
یکی بیاد برا محک
سر روی سینهام بذاره
این ضربانِ قلبمه
اسم حسن رو میآره
جانم حسن جانم ای جانِ جانم حسن (4)
ز عرش حق صدا میآد مدینه
صدای آشنا میآد مدینه
به نیمهی ماهِ ضیافت حق
امام مجتبی میآد مدینه
* * *
دلم میخواد دورِ سرش بگرده
بگه آقا بی تو دلم چه سرده
بگه آقا خاکِ تو سرمهی من
ببین که عشقت با دلم چی کرده
* * *
وقتی که قرآن میخونه، چه محشر
تو خطبههای منبرش، پیمبر
فرماندهی لشکرِ عاشقونه
شجاعت و شهامتش چو حیدر
عاشقای امام حسن مینالند
وقتی بهش میگن غریبِ مادر