اشعار زیر از حسن فطرس می باشد.
التماس دعا داریم....
قطعه و مفرد
آبآب از کویر میسوختدردش به کوه میگفتجملههای سنگینوقتی امام فرمود آن جملههای سنگینجا داشت کوه رحمت صحرا و خاک میشد
رباعی و دوبیتی
شرحشرح دعای عرفه، خون دلِ خونِ خداستفلسفه ی وجودی اش، غم تمام انبیاستبر دل حکومت می کند هر جمله اش دانی چرا؟چون عرفه ورودِ به، محرم و کربلاستاشعار عروضی
ساحل عرفهتنگ غروب و ساحلِ شور و نوای عرفهشکسته کشتی دلم، به ناله های عرفهبر پرِ سجادهی دل، گره نشسته، وا نماای گل سجاده نشین، به یک دعای عرفهبه روی خاک بستهام، تیمم نیایشیتو را قسم اشارتی، بر این گدای عرفهدخیلِ بندِ خیمهی عزیزِ آل کوثرمشفا بده مریض را، تو ای شفای عرفهقسم به جد اطهرت، قسم به اشک مادرتبه هر نفس بخوانمت، به نغمههای عرفهرها نمیکنم تو را، غریب دشتِ زمزمهمن و غروبِ قسم و تو و خدای عرفهچه کردهای تو با دلم، در این نسیمِ واپسینبه روضهای مهار کن! تو عقده های عرفه اشعار نو شکوهآئینه در کنارِیک قافله بلورششکوه به سنگ میکرداو داشت با دعایشپندی به مردمانصد حال و رنگ میکردسر بندِ هر نوایشذکر خدای منانگویی که قبل رفتناحساسِ جنگ میکرداو داشت با چنین کاراز عاشقانِ کویشاز همراهان عاشقرفع درنگ میکردآن دور، دشمن اواز این همه پلیدیاحساسِ ننگ میکردذکر و سرود
مهربان خدا
اینها که همره منعازم به کربلایندافلاکی زمینندگلچیدهی خدایندای خالق جهانها محبوبِ عاشقانیجان همه به دستت حامیِ کاروانیای مهربان خدایم (3)آغاز این سفر شددردِ دل و حکایتنزدِ تو ای خدایمکی من کنم شکایتبنگر حسین چگونه راضی به هر رضایتیارب ببین چه زیبا جان میکنم فدایتای مهربان خدایم (3)