آموزش مداحی - جلسه مذهبی فرهنگی انصار الرضا (ع) مشهد مقدس

اشعار مداحی- آموزش مداحی و مباحث فرهنگی سیاسی و اجتماعی

آموزش مداحی - جلسه مذهبی فرهنگی انصار الرضا (ع) مشهد مقدس

اشعار مداحی- آموزش مداحی و مباحث فرهنگی سیاسی و اجتماعی

شعری زیبا در مدح سلطان ارض طوس

آن خالقی که بر تن بی روح جان دهد 

مهر تو، رایگان، به دل خاکیان دهد

شخصی کریم، جود بلا  شرط می کند

آری، خدا هر آنچه دهد، رایگان دهد

هر نعمتی که داد خدا، بی سوال داد

وصل تو را، که خواسته ام، بی گمان دهد

از خلقت تو، خواست خداوند لامکان  

ما را کنار رحمت عامش مکان دهد

گر جان دهم، به یک نگهت، سود با من است

کالای خویش را، که بدین حد گران دهد؟

بی امتحان مرا به غلامی قبول کن

رسوا شوم، اگر دل من امتحان دهد

دارم امید، لطف تو گیرد چو دست من

دامان پر ز گرد گناهم تکان دهد

می خواست گر خدای نبخشد گناه ما

ما را چرا امام چنین مهربان دهد؟

آن پرچمی که بر سر بام حریم توست

راه بهشت را به محبان نشان دهد

قلب (حسان) به یاد تو از غصه فارغ است

در انتظار این که به پای تو جان دهد

روز جزا که در صف قرآن و عترتیم

ما را امام ثامن ضامن امان دهد

حبیب چایچیان" حسان "

یا صاحب الزمان

مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز

چشم در راه تو، صاحب نظرانند هنوز

لاله‏ها، شعله کش از سینه داغند به دشت

در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز

از سراپرده غیبت خبرى باز فرست

که خبر یافتگان، بى خبرانند هنوز!

آتشى را بزن آبى به رخ سوختگان

که صدف سوز جهان، بدگهرانند هنوز

پرده‏بردار! که بیگانه نبیند آن روى

غافل از آینه، این بى‏بصرانند هنوز!

رهروان در سفر بادیه، حیران تواند

با تو آن عهد که بستند، برآنند هنوز

ذرّه‏ها در طلب طلعت رویت، با مهر

همچنان تاخته چون نوسفرانند هنوز

سحرآموختگانند، که با رایت صبح

مشعل افروز شب بى‏سحرانند هنوز

طاقت از دست شد، اى مردمک دیده! دمى

پرده بگشاى! که مردم نگرانند هنوز

اشعار شهادت امام جعفر صادق

من کیستم حقیقت حق را خزانه ام

 بیرون ز مرز فکر و خیال و فسانه ام

بنیانگذار مذهب و مسندنشین علم

فیض مدام فلسفه عارفانه ام

سبط نبى و پور على، نجل فاطمه

 الگوى صبر و صلح حسن را نشانه ام

آئینه دار نهضت سرخ حسینى ام

 چون عابدین به نخل عبادت جوانه ام

بحرالعلوم باب من است و سخا و جود

 یک قطره اى بود ز یم بیکرانه ام

استاد فقه و فلسفه و منطق و اصول

 پرچم فراز علم به قاف زمانه ام

با این همه جلال در این جوّ قیرگون

 محصور کرده خصم ستم پیشه خانه ام

از یورش شبانه ابن الرّبیع پست

 آید به ناله سنگ ز سوز شبانه ام

لرزد به سان بید تن اهل بیت من

 تا مى کشد ز خانه برون وحشیانه ام

آن بى حیا سواره و من با تن ضعیف

 پاى پیاده در پى اسبش روانه ام

تندى کند که تند برو در بر امیر

 کندى اگر کنم بزند تازیانه ام

آنان که سوخته اند دَرِ خانه على

 آتش زدند از ره کین درب خانه ام

 (ژولیده اصفهانى)

ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت

 

دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت

 

چو جد خویش علی سالها به خانه نشاند

 

ز دیده ام همه شب اشک دانه دانه گرفت

 

هنوز خانه زهرا نرفته بود زیاد

 

که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت

 

سپاه کفر به کاشانه ام حجوم آورد

 

مرا بزمزمه و ناله شبانه گرفت

 

زباغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را

 

دل شب آمد و در کنج آشیانه گرفت

 

سر برهنه و پای پیاده برد مرا

 

پی اذیت من بارها بهانه گرفت

 

هنوز خستگی راه بود در بدنم

 

که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت

 

هزار شکرکه زهر جفا نجاتم داد

 

مرا بموج غم از مردم زمانه گرفت

 

چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول

 

که گه بزهر جفا گه به تازیانه گرفت

 

گرفت تاسمت نوکری زما«میثم»

 

مقام سروری و جاودانه گرفت

 

غلامرضا سازگار


دلم هواى بقیع دارد و غم صادق

عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم

زنم به سینه که آمد محرم صادق

سلام من به بقیع و به تربت صادق

سلام من به مدینه به غربت صادق

سلام من به مدینه به آستان بقیع

سلام من به بقیع و کبوتران بقیع

سلام من به مزار معطّر صادق

که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع

سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقیع

سلام من به گل یاس هاشمىّ بقیع

ز غربتش چه بگویم که سینه‏ها خون است

براى صادق زهرا مدینه محزون است

دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت

که ذکر غربت لیلى حدیث مجنون است

همانکه غربتش از قبر خاکى‏اش پیداست

امام صادق شیعه سلاله زهراست

ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد

هدف به تیر جسارت امام صادق شد

همانکه فاطمه را بین کوچه زد گویا

ز کینه قاتل این پیرمرد عاشق شد

امام پیر و کهنسال شیعه را کشتند

امان که روح سبکبال شیعه را کشتند

براى فاطمه از بى کسى سخن مى‏گفت

براى مادرش از غربت وطن مى‏گفت

بخاک حجره‏اش از سوز سینه مى‏غلطید

پسر به مادر خود از کتک زدن مى‏گفت

از آن شبى که زد او را ز کینه اِبْن‏ربیع

دوانده در پى‏اش اندر مدینه ابن‏ربیع

فضاى شهر مدینه بیاد او تار است

هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است

هنور مى‏کشد او را عدو به دنبالش

هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است

هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است

هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است

سایت شیعتی

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته ی او را شکسته تر کردند

شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک زگریه می مردند

به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند

اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش

زمینه های  زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده

چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

سروده علی اکبر لطیفیان


اگر چه عاشقی نالایقم من

مرید محض قال الصادقم من

دل ما لایق هر برتری شد

چو دینش دین حق جعفری شد

چو گویم ذکر اهل بیت مولا

شود دلشاد از من قلب زهرا

نمایم شادی قلبش مکرر

چو گویم از رئیس شیعه جعفر

ز شهری می گذشت آن بی قرینه

میان مکه و شهر مدینه

میان کوچه ها آن ماه می رفت

عجب مانند حیدر راه می رفت

زمین زیر قدومش مفتخر بود

زمان غرق گل خیر البشر بود

به دور شمس رویش همچو اختر

همه اصحاب و شاگردان جعفر

ملائک جملگی در بین راهش

همه در التماس یک نگاهش

رسد آن معدن نور و تجلی

میان راه در کوئی به طفلی

به کوچه کودک خرد سیه روی

به بازی بود با بازیچه گوی

به سوی طفل عاشق گشت راهی

به رخسارش نمود از دل نگاهی

گرفت از دست طفل آن گوی کوچک

تعجب کرد از این کار کودک

نگاهی کرد بر رخسار صادق

چو بلبل خیره شد او بر شقایق

گل زهرا سوالی کرد از او

الا ای نونهال پاک بر گو

عزیزم بیشتر از والدینت

ز که داری به قلب خود محبت

جواب آمد سوالت قلب برد

به زخمم باز هم اینک نمک خورد

منم دلداده یار غریبی

که از او نیست چشمم را نصیبی

دلم را برده و دلتنگ هستم

ز بوی باده‌اش از دور مستم

همیشه گفته ام هرشب به مادر

بگو قصه مرا از وصف جعفر

اگر چه گفته ام هر شب به بابا

ببر طفلت به وی پور زهرا

ولی داغش نهان دارم به سینه

نبرده او  مرا سوی مدینه

چو بشنید این سخن از طفل عاشق

ز دیده ژاله جاری کرد صادق

درون جام کودک پر عسل کرد

ز رافت طفل کوچک را را بغل کرد

بفرمود او به یارانش پیامی

بدین مضمون فرموده کلامی

که آیا غیر حب ،دین پایه دارد

به غیر عشق بر سر سایه دارد

بله در مکتب و دین ولایت

محبت هست مصداق شهادت



آن طائر بهشتی تنها در آشیانه

چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه

سوزش شرار سینه ذکرش ترانه لب

آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه

کی دیده زاهدی را وقت عبادت شب

با دست بسته دشمن بیرون کشد زخانه

او با کهولت سن با قامت خمیده

این با قساوت قلب در دست تازیانه

آن زاده پیمبر ارثیه اش ز حیدر

این بود کز سرایش آتش کشد زبانه

هر چند خانه اش سوخت از دود و شعله افروخت

دیگر نخورد یارش سیلی در آستانه

آن عزت رفیعش آن غریت بقیعش

جز تل خاک نبود از قبر او نشانه


منبع: وبلاگ اشعار مذهبی

شعر شهادت امام صادق(ع)

با سلام

پیشاپیش شهادت امام صادق(ع) را خدمت شما رهروان راه اهل بیت تسلیت عرض می نمایم اشعار شهادت امام صادق(ع) که از وبلاگ دوست گرامیم حسن فطرس برداشته ام رو برای شما دوستان قرار دادم امیدوارم که مفید واقع بشه.

برای دیدن اشعار بر روی ادامه مطلب کلیک کنید...

ادامه مطلب ...

آموزش مداحی به صورت آنلاین

سلام 

یک ایده به ذهنم خطور کرده که هنوز خام و ناپخته است که میخوام از شما بزرگواران نظر بخوام ببینم اصلا جواب میده یا نه؟  

جرقه: 

توی لیست بازدید کنندگان وبلاگم رو که نگاه می کردم بیشترین کلمه ای که توی موتور جستجوی گوگل سرچ شده بود و به وبلاگ بنده لینک داده شده بود کلمه (آموزش مداحی) بود که مشخص بود که خیلی ها علاقه به این کار دارن و دنبال این مطلب می گردن لذا...

ایده:به ذهنم خطور کرد که اگه یک اتاق مجازی توی وب طراحی کنیم که توی اون یک عده از اونایی که دسترسی به کلاس مداحی ندارن و از اون طرف علاقه و استعداد زیادی در این امر دارن بیان و داخل این سایت ثبت نام کنن و در ساعات مشخصی از روز بتونیم اونجا به صورت آنلاین آموزش داشته باشیم به وسیله صوت که خود این یک برنامه نویسی قوی میخواد (برای طراحی سایت) و همچنین یک اینترنت پر سرعت(برای برگزاری کلاس های آنلاین آموزش مداحی). 

 البته مخاطبین این سایت بیشتر اونایی هستن که در شهرایی زندگی می کنن که کلاس مداحی در اون شهر نیست و یا این که در خارج از مرز هستند و علاقه به این موضوع دارن. 

البته اگر چنین چیزی بخواد راه اندازی بشه حد اقل ۶ ماهی طول می کشه. 

شما نظر بدین آیا اصلا خوبه بده مسخره است عالیه افتضاحه نمی دونم خلاصه من تابع نظر جمعم. 

اشعار نوحه و سینه زنی و مداحی حضرت ابالفضل(ع)

این اشعار سروده حسن فطرس شاعر خوش ذوق اهل بیت است.

این اشعار مذهبی و اشعار آئینی شامل شعر مدح حضرت ابالفضل ، روضه حضرت ابالفضل ، شعر سینه زنی ، اشعار روز تاسوعا ، شعر شب تاسوعا و بحر طویل و ... است .

**********************************************************

البته این شعر را هم گفته اند که از لبان مبارک امام زمان در مدح عموی گرامیشان جاری شده است.

یادم ز وفای اشجع الناس آید

از چشم ترم سوده الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری

هیهات برادری چو عباس آید

*********************************************************

بر روی ادامه مطلب کلیک کنید تا تمامی اشعار را مشاهده نمایید.

ادامه مطلب ...